از رنجی که می بریم
مدیریت، علمی پیچیده است که با بسیاری از علوم و رشته های دانشگاهی در ارتباط است. علمی که با به کارگیری ارزشمندترین منابع یعنی نیروی انسانی و کمک از ابزارهای سازمان دهی، به هدایت و کنترل روندها و روال ها میپردازد. علمی هدفمند که همه چیز با متر و معیارهای موثق قابل سنجش است. اما این علم در هر سطحی به ابزار آمار نیازمند است و هرچقدر دامنه مدیریت ها بزرگ تر باشد، مقیاس آمارهای موردنیاز وسیع تر و پیچیده تر است. طرح آمایش سرزمین یکی از ضروریترین و پیچیده ترین طرح هایی است که در عرصه آماری کشور مدیریت کلان نیاز است. سال های زیادی است که از لزوم آن سخن گفته میشود و کارشناسان درمان درد ناچار اقتصاد، اجتماع و فرهنگ کشور را آمایش سرزمین میدانند. دولت ها یکان یکان میآیند و گاه از سر اجبار یا اضطرار پروژه های بزرگی را نیز تعریف کرده و تا نیمه های اجرا نیز میرسانند اما کجاست آن اراده ای که برای اجرای طرح آمایش سرزمین و باز کردن گره های کور اقتصادی و اجتماعی هزینه کند. خُسران نبود آمایش سرزمین در اجرای طرح های پرهزینه مشکل زایی آشکار میشود که نیروی زیادی از ملت و دولت گرفته و بعد از سال ها اصرار، مضرات آن رفته رفته مشخص میشود. طرح هایی که ناگهانی و بدون برنامه پدیدار میشوند و همه در ابتدای امر آن را همچون کلید گره گشای دردها میبینند. طرح هایی مانند احداث بیرویه سدها که حیات را در این سرزمین نیمه خشک به خطر انداخته است. مقام سوم جهانی سدسازی در کشور خشک و نیمه خشک ایران، با نزدیک به 600 سد که 100 سد آن را سدهای بزرگ تشکیل میدهند، بسیار جای پرسش دارد. در نبود آمایش سرزمین، تنها از مجرای پروژه های بزرگ بیبرنامه متضرر نشده ایم. بسیار کارها میباید که با بودجه و ثروت هنگفتی که نفت سرسفره دولت گذاشته، میتوانستیم به سرانجام برسانیم ولی ترافیک کارها و پروژه های ریزودرشت به محاق رفت. نبود استراتژی انرژی در کشور و نبود مدیریت انرژی آن هم در جهانی که بهره وری و صرفه جویی به استراتژی اصلی انرژی کشورهای توسعهیافته تبدیل شده بسی موجب رنجش خاطر دلسوزان آینده کشور است. پس از بحران نفتی 1970 اکثر کشورهای صنعتی به برنامه ریزی گسترده و دقیق درزمینه تولید، مصرف و واردات انرژی پرداختند و این استراتژیها تنوع و گستردگی یافت. رویآوری به انرژیهای نو و به ویژه انرژی خورشیدی ناشی از این تغییر نگرش است. این در حالی است که ایران کاملاً روند معکوس را در پیش گرفت و ظن آن میرود که دومین کشور تولید کننده گاز طبیعی در آینده ای نه چندان دور به واردکننده این منبع انرژی تبدیل شود. در نبود طرح آمایش سرزمین، پروژه های ریزودرشت طرح و اجرا میشود و حتی ممکن است بعضی از آنها موفقیت نسبی داشته باشند و بسیاری از طرح های ضروری نیز به محاق خواهد رفت. مثلاً ضعف در نظام کار و صنعت که با آن دست در گریبانیم، و ضعف مفرط نظام آموزش وپرورش چه توجیهی برای گسترش بیمحابای نظام آموزش عالی آن هم در سطح فوق لیسانس و دکترا وجود دارد. لزوم اعطای مدرک دانشگاهی به هر موسسه آموزش عالی از چه سرمشق آزمود شده جهانی پیروی میکند و چه چشم اندازی برای ایران 40 تا 50 سال آینده با این شیوه آزمون وخطا ترسیم میکنیم؟ و سؤال آخر اینکه به این پروژه ها و برنامه های کوتاه مدت تا چه زمان میخواهیم ادامه دهیم؟!
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :