اجاره نشینان در بن بست
این روزها مستاجران در بن بست افزایش قیمت مسکن و نبود قدرت خرید خانه مانده اند، از این کوچه به آن کوچه میروند و هیچ راهی جز اطاعت از بازار پرنوسان مسکن ندارند.فقط 20 میلیون تومان دارند و یک حقوق 900هزارتومانی. هزینه های زندگی شان ماهانه حداقل 25 درصد افزایش مییابد. هزینه مدرسه فرزندان، رفت وآمد، خوراک و پوشاک از یک طرف و پافشاری صاحبخانه بر سر افزایش ودیعه پرداختی از طرف دیگر جیب شان را خالی کرده است. مدتی تا تمدید قراردادشان مانده اما صاحبخانه زمزمه های افزایش قیمت را شروع کرده، یک بار میگوید قصد فروش دارد و بار دیگر فکر افزایش ودیعه را دارد. زیر بار هم نمیرود. با چند مکالمه تلفنی و حضوری نظرش عوض میشود. صراحتاً میگوید «یا جابه جا شوید یا پنج میلیون دیگر بدهید و یک سال دیگر بمانید». پنج میلیون تومان، پول کمی نیست، حتی دو میلیون تومان هم پس انداز ندارند. با هزار قرض و وام به تازگی ماشینی خریده اند تا مرد خانواده بتواند مسافرکشی کند. حالا دیگر این پول را از کجا تامین کنند؟ یک زوج کارمند با دو فرزند محصل. هزینه ها هم که کم نیست. هزینه خوراک و پوشاک حقوق یکی و هزینه مسکن و رفت وآمد را حقوق دیگری تامین میکند. در حالی که سرپرست خانوار به شغل دوم رجوع کرده باز هم آخر ماه جیب شان خالی است. هر از گاهی فکر دریافت وام را میکنند، اما چگونی بازپرداختش لرزه به تن شان میاندازد. شب ها از نگرانی خواب ندارند. کم کم به موعد تمدید قراردادشان نزدیک میشوند. بازهم با صاحبخانه صحبت میکنند، زیر بار نمیرود و یک کلام میگوید «جابه جا شوید» «مشتری فروش دارم» مدتی میگذرد. هر روز به دنبال خانه هستند. قیمت ها چند برابر قدرت مالی شان است و توان پرداخت اجاره بهای شنیده شده را ندارند، مگر چقدر حقوق دارند که باید نیمی از آن را بابت اجاره ماهانه پرداخت کنند. موعد تمدید قرارداد میرسد. نه خانه ای مناسب جیب شان پیدا کردند و نه توانستند صاحبخانه را قانع کنند. به بنگاه میروند. همان املاکی که سال گذشته این خانه را برایشان پیدا کرد. متصدی قبل از آمدن صاحبخانه میگوید: «زیر بار پرداخت بیشتر ودیعه نروید، این واحد مسکونی سه میلیون بیشتر برای تمدید نمیارزد.» صاحبخانه به بنگاه میآید، مشاور املاک میگوید این واحد مسکونی در این منطقه مناسب ترین قیمت را دارد و سعی کنید با هم کنار بیایید. زن و مرد گیج شده اند. مشاور املاک به یکی چشمک میزند و به دیگری میگوید که کنار بیاید. اما مشکل اینجاست که همان سه میلیون تومان هم برای پس انداز ندارند. صاحبخانه هم از ترس خالی ماندن چندماهه واحد مسکونیاش ته دلش راضی به جابه جایی مستاجر نیست، اما چشم وهم چشمی از دیگر مالکان و شاید طمع پول بیشتر وسوسه اش میکند که بر افزایش ودیعه پافشاری کند. او هم مالیات میدهد و هزار خرج دارد، اما مستاجر هم دستش خالی است. یک هفته ای زمان دارند تا ودیعه را تامین کنند، در غیر این صورت باید خانه ای دیگر پیدا کنند. خانه هایی کوچک در کوچه پس کوچه ها اما با قیمت های باور نکردنی، جالب است که چند سال پیش با این مبلغ کنونی برای ودیعه این خانه ها میتوانستند خانه بخرند اما اکنون درگیر اجاره یکی از همین خانه های 50 متری هستند. نگرانی از افزایش قیمت ها هر چندماه یکبار و کاهش قدرت مالی مستاجران، دغدغه ای شده تا علاوه بر مسئولان دولتی و متولیان این بخش، بخش خصوصی و حتی سازندگان مسکن هم به دنبال راهی برای تعادل قیمت مسکن باشند. مسکنی که در سال های اخیر با هر تغییر فصلی افزایش قیمت داشته و مستاجران برای تمدید قراردادشان در سال بعدی با مشکل مواجه میشوند. حال باید دید که نیمه دوم سال چه خوابی برای بازار اجاره بها مسکن دیده است و مسیر پر فراز و نشیب قیمت مسکن به کدام جاده منتهی میشود. جاده ای پر از چاله نوسان قیمت یا جاده آرام پس از گذر از تونل رکود! مستاجران باید هرسال به دنبال افزایش ودیعه شان برای رهن واجاره باشند، چرا که دیگر پولشان به خرید مسکن نمیرسد و حتی فکرش را هم از سرشان بیرون کرده اند.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :