سکوتی که یک دنیا می ارزد
سلام های گرم و پاستوریزه و وکیوم شده خود را، به انضمام کلی دعای خیر و آرزوی خوشبختی و بهروزی از لابلای هوای آلوده و وارونه آخرین روزهای آبان ماه به سوی شما عزیزان روانه می کنیم. انتشار این شماره پیام ساختمان مصادف شده است با اولین روز آذرماه که خودش قبلا با شنبه مصادف شده بود! فلذا نتیجه می گیریم که تنها دو شماره دیگر با شماره 200 پیام ساختمان فاصله داریم! البته خودمان هم دقیق نمی دانیم که چطور از آن مقدمات می توان چنین نتیجه ای گرفت، ولی شما ذهنتان را درگیر این مسائل نکنید، فقط در خاطر مبارکتان باشد که روز 13 دی ماه، شماره 200 پیام ساختمان منتشر خواهد شد. عروس مجلس ما خود همیشه دل می برد! سوال آزمون ورود به حرفه نقادی: برای این بیت سعدی علیه الرحمه یک مثال عینی ذکر کنید: عروس مجلس ما خود همیشه دل می برد / علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند! پاسخ: در حالی که جامعه مهندسی، کاردانی و معماران تجربی کشور با مشکلات متعددی نظیر امضافروشی، مسائل اشتغال، طرح ارجاع کار، ناظران بدون نظارت، سهمیه بندی، تعرفه خدمات و غیره روبرو بوده و قانون نظام مهندسی فاقد کارایی، اصلاح قانون در مجلس معطل، نظامات مهندسی و نظام فنی اجرایی در شرایط جذب و دفع، نظام کاردانی و نظام مهندسی دست به یقه و غیره هستند؛ به خوشی و خرمی و میمنت، آزمون های ورود به حرفه برای متقاضیان اخذ پروانه اشتغال به کار مهندسی و آزمون ورود به حرفه کاردان های فنی و آزمون تعیین صلاحیت حرفه ای معماران تجربی با حدود 140 هزار نفر داوطلب به طور هم زمان در سراسر کشور برگزار شد! مشکلات صنعت ساختمان 140 هزار برابر نشود، صلوات! فانتزی در ژانر تخیلی! می گویند یک نفر به شکل خطرناکی روی لبه پشت بام ایستاده بود. به او گفتند تا نیفتادی چند قدم برو عقب تر. طرف هم که خیلی از افتادن می ترسید به جای چند قدم، چندین قدم عقب رفت و در نتیجه، از آن طرف پشت بام افتاد! حالا حکایت برخی تشکل ها است که به جای «پرداختن به وظایف اصلی تشکل» و تلاش برای «ارتقا کیفیت ساخت و ساز»، که بزرگترین و مهمترین و بیشترین تقاضاهای امروز جامعه ما از بخش صنعت ساختمان است، همایش برگزار می کنند و در آن به مقالات علمی و غیر علمی جایزه داده و سازنده هایی را که مسائل زیست محیطی را رعایت کرده یا نکرده اند معرفی می کنند و چنین کارهایی. البته مطابق معمول در کنار همایش، نمایشگاهی هم برگزار می شود که لابد از قِبَل آن، خرج همایش در می آید و ته اش هم یک پول چایی می ماند که با آن برگزارکنندگان همایش چایی می خورند تا خستگی شان در برود. فقط امیدواریم سر آخر فهرستبرترین هایی که در این همایش ها موفق به کسب الواح زرین، سیمین و یا مفرغین می شوند را رسانه ای کنند تا معلوم شود چنین پدیده ای هم وجود دارد و صرفا چیزی در حد «فانتزی در ژانر تخیلی» نیست. صحبت برترین ها شد، یاد همایش چند وقت پیش یکی از همین تشکل ها افتادم که ... برتر را انتخاب کردند ولی معلوم نیست چرا با گذشت بیش از دو ماه هنوز دلشان نمی آید فهرست آنها را به کسی بدهند یا در سایتشان بگذارند. وی فقط گفت! ... وی گفت: نمایشگاه مطبوعات خیلی خیلی مهم است و سپس به مدت 45 دقیقه درباره اهمیت رسانه و اطلاع رسانی، قدرت نرم، ضرورت حمایت از نشریات تخصصی و این طور مسائل یک نفس صحبت کرد. وی پس از این که در خصوص اهمیت رسانه های تخصصی آن قدر حرف زد تا دهانش کف کرد گفت: رسانه های تخصصی آن قدر برای ما مهم هستند ... که در این جا خبرنگار ما پرید وسط حرف های وی و پرسید: پس در این نمایشگاه، نشریات تخصصی کجا هستند؟ که وی پاسخ داد: اون پشت مشت ها! وی افزود: هر کدام از این راهرو ها را که بروید، بعد از خبرگزاری های بزرگ که نیاز به معرفی ندارند و بعد از روزنامه هایی عزیزی که مدام عکس ما را روی جِلت می زنند و بعد از نشریات دولتی و بعد از چند تا نشریه دیگر، آن آخر ماخرها، که می خوری به دیوار، می رسی به نشریات تخصصی. وی افزود: اگرچه آنجا سوت و کور است و پاخور ندارد و کسی گذرش نمی افتد، ولی سکوتی و دنجی خاصی دارد که یک دنیا می ارزد! ناف تهران! متخصصان شهرسازی می گویند هر شهر مانند ارگانیسمی زنده است. اگر این حرف واقعیت داشته باشد پس ارگانیسم زنده ای که نام آن شهر تهران است موجود تخسی است که سرش با دمش بازی می کند. البته شاید خودش خیلی تقصیر نداشته باشد، چون شهری که سقف جمعیتی آن یک شبه از 8 میلیون نفر بشود 13 و نیم میلیون نفر، اصلا عجیب نیست که همه چیزش با همه چیزهای دیگرش قاطی پاتی بشود. چند روز پیش هم که احمد خرم وزیر اسبق راه و ترابری خبر داده بود که در 3 سال اخیر به اندازه 30 سال دیگر در شهر تهران تراکم فروخته شده است! گمانم فیل هم اگر تراکم 30 سالش پیشکی فروخته شود مهره کمرش می زند بیرون، این شهر بی در و دروازه که دیگر جای خود دارد. این هم که طرح تفصیلی تهران حدود 10 مورد با طرح جامع آن مغایرت دارد لابد در راستای همین «اعضای یک پیکر بودن» است. فقط این وسط آنهایی که بچه ناف تهرون بودند باید حواسشان باشد که اعضای این پیکر جابجا شده!
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :