بازتولید نماد های شهری
شهر ایرانی از روزگاران دور ، روزگارانی که شهر در آن پی افکنده شد ، تصویری بوده است از مثـالی آسـمانی. از همـان روزگـارانی کـه جمشید به فرمان اورمزد ورجمکرد را به پا داشت تا در آن شادی باشد و شور؛ عشق باشد و زندگی؛ زیبایی باشد و وصل . شهر مکـانی بـود که در عین واقعیت و عینیت از حقیقت و ذهنیتی نشان داشت که در ورای چهره ظاهری آن رخ پنهان کرده بود . هنر اسلامی همواره در پی آن بوده است تا فضایی بیافریند که در آن بر سرشت موقت و گذرای اشیای مادی تأکید شود و تهی بـودن اشیا موردتوجه قرار بگیرد اما واقعیت امر در تمامیت خود دربردارنده جنبه وهمی اشیا به مثابه بازتاب ها و مظاهر مثبت مراتب عالیتر هستی و نیز خود حقیقت مطلق است؛ چه در هنر و چه در معماری اسلامی، از طریق شفاف کردن ماده و آشکار کـردن سرشـت فـانی آن ، و درعین حال درآمیختن حضور الهی با اشکال مادی، به فضای خالی نقش مثبت داده میشود . دگر گونی اجتماعی– اقتصادی ایران در دهه های پیشین و قطع شدن فرآیند تاریخی و طبیعی تحول شهر در لحظه ای خاص که از بیرون صورت گرفته است ، باعث به وجود آمدن شهر گرایی و شهرنشینی نادرسـت و غیراصـولی شد . متأسفانه ما در دوران رکود فرهنگی خود با فرهنگ غرب روبه رو شدیم ، از همین رو بنیه کـافی جهـت جـذب سـالم نداشـتیم و نمیدانستیم چـه چیز هایی را باید گرفت و چه چیز هایی را نباید گرفت پیشرفت نمیتواند یکسره بریدگی و بیپیوندی باشد بلکه تـداوم و تکـراری اسـت در سطحی بالاتر . شهر از سوی ساکنانش تنها به وسیله سیمای کالبدی آن درک نمیشود ، شهر در اغلب موارد به وسیله معنای نماد ها و نشانه هایش درک میشود . این روح شهر است که در خاطره جمعی ساکنانش و حتی خاطره پرسه زنانی که از آن میگذرند ، و به تماشـایش مینشینند جای میگیرد . شهر چون همیشه خود را به ابدیت پیوند میزند ، درحالی که جوهره خود را حفظ میکند ، دگردیسی مییابد؛ چهره خود را دگرگـون میکند ، خود را نو میکند ، خود را با حال و هوای زمانه میآراید ، ولی رمز و راز خود ، معماهایش و زیباییهای ابدی خود را نگاه میدارد بنابراین و همیشه چیز هایی هستند که باید در شهر کشف شوند . شهر کنونی ما ، به عنوان یک شهر مکان جلوه گاه قابلیت های بسیار است؛ قابلیت هایی که به تلاشی گـاه انـدک و گـاه بسیار میتواند آن را به شهر زمان و شهر زنده فضا تبدیل کند . بار دیگر میتوان به باز تولید و ابـداع مجـدد شهر – نمـاد اندیشید . چنین صورتی لازم است که انگاره ای از شهر را تدوین نمود و طرحی برای آن درانداخت که انتظام فضای شهر را بـه دنبـال آورد و سـازمان بیسامان کنونی آن را ، سامانی دوباره بخشد و تسلسلی موزون را سبب گردد . تسلسل و تداومی که از کوچک ترین فضـای شـهری تـا کلان ترین آن در همه ابعاد ذهنی و عینی، زمانی و مکانی، کالبدی و فضایی ریشه دواند ، شهر را فلسفه ای نو شاید و پرداختی نو باید
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :