menu
جستجو
ورود

ثبت آگهی رایگان

مجسمه فردوسی نگران چیست؟

*سیامک سرمدی * فکر نمیکنم شهروندی را بتوان پیدا کرد که تاکنون مجسمه میدان فردوسی تهران را ندیده باشد. این مجسمه در قلب یکی از مرکزیترین میادین شهر با اندازه و ارتفاع مناسب برای دیده شدن از جهات گوناگون،سال هاست که اجرا و نصب شده است. اما آیا تاکنون از خود پرسیده اید که فردوسی نگران چه چیزی است؟ پاسخ این است؛ چشمان او نگران زبان و فرهنگ ایران زمین است. در طول تاریخ اقوام بسیاری به این سرزمین هجوم آورده اند و آن را دستخوش تعرض و تخریب قرار داده اند، هرچند ممکن است در پاره ای موارد آمیختگی فرهنگ بیگانه با فرهنگ ما آثار و برکاتی هم داشته باشد اما از این رهگذر نگرانی هایی هم وجود داشته است که یکی از آنها هجوم بیگانگان به «زبان و ادبیات فارسی» است، حوزه ای مهم که فردوسی توسی، پاسدار بیچون وچرای ارزش های این زبان است. به مجسمه او که نگاه میکنیم، میبینیم که فردوسی با نگاهی با صلابت اما آمیخته با نگرانی به دور دست ها می نگرد. این حس و حال ، یکی ازجمله عملکردهای مهم مجسمه های شهری در ایجاد حس هویت فرهنگی در فضای پیرامون خود است. این عملکرد به ارتقای حس«تعلق خاطر» در شهروندان میانجامد. تعلق خاطری که نیاز مبرم امروز ما نسبت به بناها و ساختمان های شهری است. حس تعلق خاطری که همه ما نسبت به محله و کوچه و شهری که در آن زندگی میکنیم، داریم.این حس مطبوع به محله و زادگاه ما بسیار قویتر است.کدامیک از ما حس تعلق خاطر به محله و شهر زادگاهمان نداریم؟. مجسمه فردوسی به شکل و شمایلی که میبینیم از 17 خرداد 1338 تاکنون پابرجاست.یعنی 56 سال است که استاد ابوالحسن خان صدیقی از سنگی محکم و خلل ناپذیر مجسمه ای زیبا و با هویت از حکیم فرزانه توس تراشیده است. ابوالحسن خان صدیقی که در سال 1374 شمسی رخ در نقاب خاک کشید ؛از شاگردان کمال الملک بود. مجسمه فردوسی یکی از بهترین نمونه های مجسمه های شهری در ایران است زیرا از حیث طراحی و هویتی که با خود حمل میکند با واقعیترین چهره ایرانی همساز و هماهنگ است. علاوه بر این ، از سنگی سخت و محکم نیز تراشیده شده است. روند رو به رشد شهرها،هرچند افزایش تصاعدی آشفتگیهای بصری را لاجرم با خود به همراه دارد اما در این میان ، آشفتگی و اغتشاش هویتی در بعد بصری شهر خود به تلاطم زندگی شهری میافزاید. استفاده از هنرهای عمومی و تسری دادن در قالب مجسمه های شهری علاوه بر «چشم نواز» کردن شهر،به انتقال مفاهیم خاص فرهنگی و هنری نیز میانجامد. این آثار هرچند در وهله اول سبب جذابیت فضای موردنظر در شهر و به نوعی تمرکز شهروندان در آن نقطه میشوند ، میتوانند در نهایت سبب ارتقاء و افزایش سواد و سلیقه هنری و بصری شهروندان نیز شوند. این بار که گذرتان به میدان فردوسی 8 تاکنون پابرجاست.یعنی 56 سال است که استاد ابوالحسن خان صدیقی از سنگی محکم و خلل ناپذیر مجسمه ای زیبا و با هویت از حکیم فرزانه توس تراشیده است. ابوالحسن خان صدیقی که در سال 1374 شمسی رخ در نقاب خاک کشید ؛از شاگردان کمال الملک بود. مجسمه فردوسی یکی از بهترین نمونه های مجسمه های شهری در ایران است زیرا از حیث طراحی و هویتی که با خود حمل میکند با واقعیترین چهره ایرانی همساز و هماهنگ است. علاوه بر این ، از سنگی سخت و محکم نیز تراشیده شده است. روند رو به رشد شهرها،هرچند افزایش تصاعدی آشفتگیهای بصری را لاجرم با خود به همراه دارد اما در این میان ، آشفتگی و اغتشاش هویتی در بعد بصری شهر خود به تلاطم زندگی شهری میافزاید. استفاده از هنرهای عمومی و تسری دادن در قالب مجسمه های شهری علاوه بر «چشم نواز» کردن شهر،به انتقال مفاهیم خاص فرهنگی و هنری نیز میانجامد. این آثار هرچند در وهله اول سبب جذابیت فضای موردنظر در شهر و به نوعی تمرکز شهروندان در آن نقطه میشوند ، میتوانند در نهایت سبب ارتقاء و افزایش سواد و سلیقه هنری و بصری شهروندان نیز شوند. این بار که گذرتان به میدان فردوسی افتاد با نگاهی خاص و هنریتر از گذشته به مجسمه خالق شاهنامه و طرز نگاه او بنگرید؛ مجسمه ای که در دامان خود طفل زبان فارسی را نگهبان است. *کارشناس معماری

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 207

فهرست مطالب شماره 207

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

دیدگاه خوانندگان :


دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

صفحه اصلی خانه
×