بیماری ماکروسفالی شهر های بزرگ
ویژگی مهمی که در جریان افزایش سریع جمعیت شهری در کشورهای کم توسعه خود را نشان میدهد ، رشد فوق العاده یک یا دو شهر در آنهاست؛ احمد ساعی دانش آموخته گرانتس اتریش معتقد است فاصله جمعیت یک یا دو شهر پرجمعیت در این کشورها با بقیه شهرها بسیار زیاد است؛ برای مثال جمعیت تهران نسبت به دومین شهر پرجمعیت ایران (مشهد) حدود 4 برابر است. این نسبت در بقیه کشورهای کم توسعه نیز کمابیش به چشم میخورد، برخی از محققان، این خصوصیت توزیع جمعیت شهری را به یک بیماری معروف به نام «ماکروسفالی » یا بزرگ سری تشبیه کرده اند و این پدیده را در زمره یکی از بیماریها و نابسامانیهای این کشورها قلمداد کرده اند. در این بیماری سر شخص در نسبت بسیار بزرگ تری نسبت به سایر اعضای بدن وی قرار دارد.نسبت این بیماری به شهرها به این دلیل است که بیشتر امکانات آموزشی و بهداشتی و جمعیت و مراکز در یک یا دو شهر کشور قرارگرفته و سایر شهرها از امکانات خالی هستند .ویژگی مشترک شهرهای بزرگ در کشورهای کم توسعهشهرهای بزرگ کشورهای کم توسعه جلوه ای از تمامی خصوصیات متناقض این کشورها را به نمایش میگذارند، شهرهای بزرگ این کشورها در مقایسه با دیگر مناطق کشورهای کم توسعه از امکانات بیشتری برخوردارند و بخش اعظم منابع ثروت و قدرت را در خود جمع کرده اند اما درعین حال انواع و اقسام فقر فلاکت نابسامانی و ناهنجاری را در خود دارند و از طرفی هیچیک از شهرهای بزرگ و پرجمعیت جهان سوم امکانات زیرساختی لازم و کافی (مسکن ، خدمات عمومی، مشاغل مناسب، و غیره)را برای پذیرش جمعیت سرسام آوری که به سوی این شهرها سرازیر شده اند، ندارند. همین مسئله اولین ویژگی آشکار و عمومی این گونه شهرها را شکل داده است.معمولاً هر یک از این شهرها از یک شهر مرکزی و چندین شهر، شهرک و زاغه و حلبیآباد حاشیه ای تشکیل شده اند که گاه جمعیت مناطق حاشیه ای شهر بیشتر از مرکز آن است، مثلاً نیمی از جمعیت 13میلیونی کلکته در دهه 90 میلادی در مناطق فقیرنشین اطراف این شهر زندگی میکردند. همچنین در شهر 17 میلیونی سائوپائولو 4 میلیون نفر از فقرای این شهر در ویرانه ها و ساختمان های متروک حاشیه شهر زندگی میکنند و 2 میلیون نفر دیگر نیز در زاغه ها و آلونک های گوناگون اطراف این شهر ساکن هستند.تعداد شهرهای بسیار پرجمعیت در کشورهای کم توسعه در حال افزایش است و از این لحاظ از کشورهای صنعتی پیشی گرفته اند. طی چند دهه اخیر میزان رشد سالانه جمعیت در شهرهای بسیار بزرگ کشورهای پیشرفته صنعتی (نظیر نیویورک ، لندن و پاریس کمتر از 1 درصد بوده درحالیکه این میزان برای برخی از شهرهای بزرگ کشورهای کم توسعه نظیر تهران، سئول، بغداد، نایروبی گاهی بین 6 الی 9 درصد بوده است. در همین دوره، جمعیت بسیاری از شهرهای بزرگ کشورهای کم توسعه ضریب رشدی بالای 50 درصد داشته اند .در دهه 90 میلادی از هر 10 شهر بزرگ پرجمعیت جهان( شهرهایی که بیش از 11میلیون نفر جمعیت دارند) تنها 2 شهر در کشورهای پیشرفته صنعتی واقع شده اند و بقیه در کشورهای کم توسعه قرار دارند و جمعیت شهرهایی نظیر مکزیکوسیتی و سائوپائولو با رشد جمعیت نجومی مواجه بوده است.معضل حاشیه نشینیمعضل حاشیه نشینی در شهرهای پرجمعیت هرچه باشد، ماهیتش یک چیز است و آن عبارت است از عدم امکان ادغام جمعیت حاشیه نشین شهری در بافت اقتصادی ، اجتماعی و خدماتی یک زندگی شهری معمولی و نسبتاً مطلوب.حاشیه نشینان هنوز نتوانسته اند جای مناسبی در مشاغل معمولی شهری داشته باشند ، چراکه مشاغل شان نیز از نوع حاشیه ای است. در هر شهر و کشوری، ترکیب مشاغل مردمان حاشیه نشین شهرهای بزرگ متفاوت است ، اما درمجموع میتوان گفت بخش مهمی از آنان را کارگران ساده ای تشکیل میدهند که در اموری چون ساختمان سازی ، مصالح ساختمانی (نظیر کورهای آجرپزی و آسفالت سازی) مشغول کارند و بخش دیگری از آنان را دست فروشان و دوره گردان تشکیل میدهند . برخی دیگر نیز به کارهایی نظیر ماهیگیری یا کشاورزی و میوه چینی و یا زباله گردی میپردازند.اوضاع زندگی در مناطق اصلی شهرهای بزرگ کشورهای کم توسعه نیز بسیار نابسامان است.مسائلی چون فقدان یا ناکافی بودن امکانات مناسب برای لوله کشی فاضلاب و جمع آوری زباله ، آلودگی هوا، آلودگی آب، مسائل مربوط به حمل ونقل ازجمله مواردی است که ساکنان این شهرها با آن روبه رو هستند. نقش استعمار درگسترش نامتوازن شهرنشینی به عقیده دکتر احمد ساعی، آنچه موجب تمرکز و شهرنشینی در کشورهای کم توسعه شد حضور مستقیم و غیرمستقیم استعمار سرمایه داری در کشورهای جهان سوم بود .وی در کتاب مسائل اقتصادی – سیاسی جهان سوم بیان میدارد گسترش تجارت خارجی در این سرزمین ها که درعین حال با گسترش دولت های متمرکز بروکراتیک استعماری یا بومی نیز همراه بود ، در عمل به گسترش شهرها انجامید، برای تجارت خارجی لازم بود که مراکز و شبکه های تولید یا جمع آوری کالاهای صادراتی مستعمرات و همچنین شبکه های توزیع کالاها و مصنوعات وارداتی در یکجا متمرکز شود. درنتیجه در کنار فعالیت های مرتبط با تجارت خارجی فعالیت های محلی و بومی نیز در مراکز شهری تمرکز یافت.بعلاوه همراه با تمرکز اقتصادی، تمرکز سیاسی و نظامی نیز به وقوع پیوست به این شکل که در آن سرزمین هایی که دولت قدرتمندی وجود نداشت استعمارگران خود به تأسیس سازمان ها و نهادهای سیاسی- نظامی و اداری اقدام کردند و در کشورهایی که دولت های بومی هرچند ضعیف وجود داشتند به تدریج تمرکز و گسترش تأسیسات بروکراتیک و نظامی در آنها به وقوع پیوست. درهرصورت تمرکز سیاسی، اداری و نظامی جز در قالب شهرها اتفاق نمیافتاد.دگرگونی در اقتصاد روستاییدر برخی از کشورها نظیر ایران که استعمار حضور غیرمستقیم داشت با گسترش مناسبات سرمایه داری و تجاری شدن کشاورزی ابتدا با محو شیوه های قدیمیتر مالکیت تیولداری( خرده مالکی و مشاع ) و گسترش بزرگ مالکی اولین مرحله این فرایند اتفاق افتاد. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و سپس با برنامه های اصلاحات ارضی که طی نیمه قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به صورت های مختلقی در این کشورها به اجرا درآمد، تکمیل شد. به هرحال این دگرگونیها در اقتصاد روستایی نقش مهمی در دور شدن روستاییان از اقتصاد کشاورزی و مهاجرت سیل آسای آنها در جستجوی کار و نان به شهرها داشت. دکتر ساعی معتقد است:« روند شهرنشینی در کشورهای کم توسعه یک خصوصیت مهم پیدا کرده و آن تمرکز بخش عظیمی از جمعیت شهرنشین این کشورها در یک یا دو شهر است که این تمرکز سبب شده تا این کشورها فاقد زیربناهای اقتصادی کافی در تمامی گستره جغرافیایی خود باشند، برای مثال آنها فاقد شبکه های گسترده راه، راه آهن، فرودگاه ارتباطات انتقال منابع انرژی و غیره هستند و همچنین فاقد سرمایه های وسیع و پراکنده در بخش ها و مناطق مختلف میباشند، درنتیجه منابع و امکانات معدود آنها فقط در یک یا دو نقطه متمرکزشده است.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :