چیدمان اتاق نویسند گان معروف
کد مطلب : 2124از طریق مدل چیدمان اتاق نویسنده ها و وسایل داخل اتاق شان می توان حدس زد آنها هنگام نوشتن داستان هایشان دقیقاً در چه فضایی غوطه ور میشوند. اگر سودای نویسنده شدن دارید و در آپارتمانی نه چندان بزرگ، اتاق تان با خواهر یا برادرتان مشترک است، با دیدن این عکس ها نه افسرده میشوید و نه تصمیم تان عوض میشود. اگر از اتاق همینگوی و داستایوفسکی بگذریم، بیشتر نویسندگان یک اتاق جمع و جور، جایی شبیه زیرشیروانی داشته اند و در همانجا شاهکارهای ادبیات را خلق کرده اند. ارنست همینگوی صدا، نور، حرکت این همان اتاق پرنوری است که جان بنویل درباره اش حسودی کرده است. همینگوی برخلاف خیلی از نویسندگان به هیچ وجه آدم گوشه گیر و جمع گریزی نبود. شاید اصلاً برای همین روحیه اش بود که میزتحریرش را جایی در وسط اتاق گذاشته است. میز گردی که در نگاه اول بیشتر شبیه میز ناهارخوری است تا میز نویسنده ای مانند همینگوی. او مثل بیشتر نویسنده های روزگار خودش با ماشین تحریر مینوشت اما برخلاف بیشتر نویسنده های همه دوران تاریخ ادبیات، تا میتوانست سفر رفت و شکار کرد. سر گوزنی که بالای کتابخانه اش میبینید، ماهیای که به دیوار آویزان شده و کوله پشتی خاکی رنگش زیر پنجره همه نشانه های یک جا بند نبودن آقای نویسنده است. داستایوفسکی نویسنده و شب های روشن اتاقشداستایوفسکی بعد از اینکه تمام ارثیه پدریاش را به خاطر ولخرجیهایش از دست داد، برای گذراندن امورات روزمره اش مجبور به ترجمه آثار ادبی شد تا اینکه «مردم فقیر» را نوشت و به محافل نویسندگی و روشنفکری روسیه راه پیدا کرد. حالا او یک ساختارشکن معروف در میان محافل نویسندگی سن پترزبورگ به حساب میآمد. البته شهرت برای او بیشتر آوارگی داشت تا اینکه چنین اتاقی را در همان ابتدا نصیبش کند. داستایوفسکی سال هایی را در زندان و بعد در لباس سرباز عادی در تبعیدگاه سیبری گذراند. اتاق داستایوفسکی به نسبت بقیه نویسندگان، بزرگ و البته خلوت است چون جناب نویسنده چندان عادت به نشستن پشت میز نداشت. او همین طور که در اتاقش قدم میزد، داستان هایش را برای میرزابنویسی میگفت و دست آخر خودش تصحیحش میکرد. ژان پل سارتر، سیمون دوبوار یک زوج و دو میزژان پل سارتر و سیمون دوبوار، زوج فیلسوف، نویسنده و روشنفکر فرانسوی بودند؛ زوجی فیلسوف که در دهه 80 در اروپا حرف ها و سخنرانیهایشان دست به دست میچرخید. از آنها عکس دونفره زیادی در اتاق کار و کافه های پاریس وجود دارد. در بیشتر آن عکس ها سارتر همین طور سیگاری گوشه لبش دارد و با فاصله ای نه چندان دورتر از سیمون دوبوار نشسته است هرچند در این عکس سارتر پشت میز کارش نشسته است، اما آنها معمولاً دو میز در امتداد هم داشتند و اگر کسی وارد اتاق شان نمیشد، ساعت ها پشت میزهایشان مینشستند و کار میکردند. ویرجینیا وولف زیرشیروانی به نام لژ نویسندگیویرجینیا و لئونارد خانه شان را در سال 1919 در ساسکس انگلستان خریدند. دو سال بعد از اسباب کشی به این خانه، ویرجینیا اتاق زیرشیروانی را سر و سامان داد و میز تقریباً بزرگی وسط آن گذاشت؛ اتاقی چوبی با پنجره های بزرگ که رو به رشته کوه های کاربن باز میشد. هرچند لئونارد تلاش میکرد با رفت و آمدش به اتاق زیرشیروانی سر دربیاورد که زن افسرده حالش چطور روزش را شب میکند. ویرجینیا وولف اسم این اتاق را لژ نویسندگی گذاشته بود. او روی همین صندلی چوبی با کفی حصیری مینشست و «خانم دلوی» و «موج ها» را مینوشت. در اتاق او برخلاف اتاق نویسنده های معاصرتر نه از کتابخانه های سر به فلک کشیده خبری است و نه از انبوه قلم و کاغذ. دست آخر هم او در همین اتاق نامه ای برای لئونارد نوشت که «بیشتر از این نمیتوانم بجنگم. . . » جیب هایش را پر از سنگ کرد و خودش را در رودخانه اووز انداخت.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :