بحران مسکن و تبدیل قشر متوسط به فقیر
کد مطلب : 2018 وضعیت اقتصادی در ایران از ثبات لازم برخوردار نیست؛ گروه هایی از جمعیت کشور زیرخط فقر قرار دارند . این در حالی است که شاخص های فقر ( و فقر مطلق ) در ایران در سال های گذشته با گران شدن قیمت مسکن بالاتر رفته است . یکی از دلایل آن البته کاهش چشمگیر ارزش پول ملی است که در حداقل حقوق کارگران و توان خرید آنها اثر نامطلوبی گذاشته است . بر اساس برآوردهای مرکز آمار ایران؛ هزینه یک خانوار شهری برابر یک میلیون و 822 هزار تومان است و این نسبت در شهر تهران برای هر خانوار 4 نفره به دو میلیون و 300 هزار تومان می رسد . بخش اعظمی از این اختلاف هزینه تهران و متوسط شهر ها به سهم مسکن در خانوارهای شهری و تهرانی بازمیگردد که از سال 86 مسیر متفاوتی را نسبت به دیگر مخارج خانوار پیموده و امروز تبدیل به بزرگ ترین هزینه خانوارهای ایرانی شده است . به گفته بسیاری از کارشناسان ، این افزایش هزینه از سال 91 متهم اصلی سقوط خانوارهای متوسط به عرصه فقر است . البته در سال های اخیر از شدت رشد قیمت مسکن کاسته شده است اما سهمی که هرساله بخش مسکن از خانوارهای ایرانی کسر می کند اجازه رشد مادی این قشر را نمی دهد ، به ویژه اینکه در بخش اجاره که مقصد اکثریت این قشر است نشانی از رکود همانندبخش خریدوفروش نیست و با کاهش قیمت ها مواجه نشده است . آمار درآمد و خط فقر آمار ها نشان می دهد؛ ایران در زمره کشورهایی است که میزان حقوق و دستمزد در آن نسبت به سایر کشورهای جهان در مرتبه پایینی قرار دارد . این موضوع مشکلات و چالش های بسیاری را برای قشر مزدبگیر ایران در پی داشته است به گونه ای که گفته می شود 15 میلیون ایرانی زیرخط فقر قرار دارند . تفاوت هزینه ها و نابرابری درآمدی موجب شده تعاریف متفاوتی برای فقر ارائه شود؛ ازجمله آنها خط فقر نسبی، خط فقر مطلق و خط فقر خشن است که همان خط فلاکت محسوب می شود . هزینه های اساسی خانوار ها که در محاسبه خط فقر خانوار 4 نفره تأثیرگذار است عبارتند از هزینه های خوراک و پوشاک ، ایاب و ذهاب ، بهداشت ، تحصیل و مسکن که موضوع این مقاله است . بهمن عبدا...ی؛ رئیس اتاق تعاون ایران سهم هزینه های مسکن از سبد معیشت خانوار ها را بین 40 تا 70 درصد می داند . این سهم در شهرهای بزرگ مانند تهران حتی به 80 درصد هم می رسد . شاید به همین دلیل است که خانوارهای کارگری در تهران ماهانه بیش از 600 هزار تومان کسری بودجه می آورند اما آنچه جدید به نظر می رسد ورود دهک های درآمدی تازه به محدوده خط فقر است . تغییرات دهک های درآمدی بین سال های 85 تا 92 نشان می دهد؛ متوسط درآمد سالیانه سه دهک اول شهری از 10 میلیون تومان کمتر است و متوسط درآمد از حدود سالیانه 4 میلیون تومان در دهک اول تا سالیانه 44 میلیون تومان در دهک دهم متغیر است . این در حالی است که متوسط درآمد در بین کل دهک ها سالانه 16 میلیون و 724 هزار تومان است . دهک های اول ، دوم و سوم هرکدام با متوسط سالانه چهار میلیون و 500 هزار ، 7 میلیون و 783 هزار و 9 میلیون و 757 هزار تومان جزو اقشار زیر فقر مطلق به حساب می آیند اما تغییری که سال 92 با سال های قبل کرده این است که تا نیمه دهک ها یعنی دهک های چهار و پنج نیز به خیل جمعیت زیرخط فقر افزوده شده اند . بر اساس این گزارش؛ متوسط درآمد سالیانه دهک چهارم حدود 11 میلیون و 401 هزار تومان و متوسط درآمد سالیانه دهک پنجم نیز به 14 میلیون تومان میرسد . این دو دهک نیز در ردیف خط فقر محسوب می شوند ، گرچه با اندکی رشد وضعیت از نیمه دهک ها به بعد بهبود پیدا می کند . آنچه از این آمار ها قابل استناد است تغییر خط فقر از دهک سوم به پنجم است یعنی خانوارهایی که تا پیش ازاین جزو قشر متوسط محسوب می شدند اکنون به قشر فقیر تبدیل شده اند . شاخص های مسکن در سال های اخیر نشان می دهد؛ با وجود افزوده شدن به حجم اجاره نشینی در کشور به دلیل موج ازدواج زوج های دهه 60 ( که بیشـترین نسبت جمعیتی را دارند ) نیاز به مسـکن درسال هــــای اخیرافزایش یافته است . فقر سیاست های مسکنی در حوزه اجاره و مسکن ارزان قیمت نیز موجب شده این مشکل بیش ازپیش در بین خانوارهای ایرانی نمود داشته باشد . بر اساس برآوردهای برنامه تأمین مسکن خانوارهای زیرخط فقر مسکن از 24 درصد در سال 84 به 33 درصد در سال 91 رسیده است . به این ترتیب هر برنامه جامع فقرزدایی میبایست مسکن ارزان قیمت و اجاره ای را در نظر داشته باشد . اقشار پایین و متوسط شهری در ایران به مسکن اجاره ای روی آورده اند و اکثریت آنها با جهش های قیمتی در سال 86 و 87 عطای خرید خانه را به لقای آن بخشیدند . بر اساس آمارگیری سالانه هزینه و بودجه خانوار مرکز آمار ایران ، در سال 84 نرخ مالکیت 5/71 درصد بوده که در سال 91 به 6/66 درصد رسیده است . این نسبت در شهر ها 2/49 درصد است که خود نمایانگر گستردگی اجاره نشینی به دلیل افزایش قیمت مسکن است . شاخص دسترسی به مسکن که از نسبت متوسط قیمت مسکن به درآمد سالانه خانوار به دست می آید در سال 84 برابر 8 سال بوده که این نسبت در سال 91 به 12 سال رسیده است ، این در حالی است که متوسط جهانی دسترسی به مسکن در جهان 5 سال است . نتیجه این وضعیت افزایش آمار اجاره نشینی است . آنچه در حقیقت موجب کشانده شدن اقشار متوسط به ورطه فقر شده ، افزایش اجاره بهاست . در سال 84 متوسط اجاره بهای واحدی 60 متری با مصالح بادوام و یا نیمه بادوام ماهانه 107 هزار تومان بود که این عدد در سال 91 به 480 هزار تومان رسیده است یعنی حدود 4 برابر . به این ترتیب 33 درصد جمعیت کشور در سال 91 ، زیرخط فقر مسکن محسوب می شوند . در این میان کلان شهر ها که بیشترین جمعیت کشور را تشکیل می دهند بیشترین اجاره بها را پرداخت میکنند که در دو سال اخیر گرچه قیمت مسکن به دلیل رکود صنعت ساختمان کاهش یافته اما بازار اجاره بها تورم هرساله خود را تجربه میکند . این مسئله با مهاجرت بیشتر و ورود زوج های جوان به بازار مسکن نیز همراه شده است . حال سؤال اینجا ست که آیا قرار است در آینده دهک های بیشتری به خیل جمعیت زیرخط فقر افزوده شوند ؟ راهکار مسکنی برای مشکل مسکنی به میان آمدن بحث مسکن اجاره ای البته راهکار درستی است چراکه هیچ روش دیگری جوابگوی این کالای گران قیمت نیست . راهکارهایی مانند یارانه مسکن ، اجاره ارزان برای مسکن و شماری دیگر از راهکارهای دیگری که در دیگر مناطق دنیا رایج است در این زمینه می توانند راهگشا باشد البته همگی حکم مُسکِن دارد . تا هنگامی که نظام بانکی کشور توان پرداخت وام های کلان را نداشته باشد و تا هنگامی که اقتصاد کشور به سمت رونق و خروج از رکود نرود و از شوک های مالی ناشی از نقدینگی و درنتیجه تورم مهارگسیخته رهایی پیدا نکند و مهم تر از همه تا زمانی که نظام درآمدی کشور با توجه به نیاز همه اقشار و همه دهک ها اصلاح نشود ، نمی توان امیدی به این مُسکِن های موقتی داشت.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :