دعوا سر لحاف ملانصرالدین بود؟
یک شب زمستانی سرد، ملا در رختخوابش خوابیده بود که یک باره صدای غوغا از کوچه بلند شد. زن ملا به او گفت که بیرون برود و ببیند که چه خبر است. ملا گفت : به ما چه، بگیر بخواب. زنش گفت : یعنی چه که به ما چه ؟ پس همسایگی به چه درد می خورد. سروصدا ادامه یافت و ملا که می دانست بگومگو کردن با زنش فایده ای ندارد با بی میلی لحاف را روی خودش انداخت و به کوچه رفت. گویا دزدی به خانه یکی از همسایه ها رفته بود ولی صاحب خانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود که چیزی بردارد. دزد در کوچه پنهان شده بود همین که دید کم کم همسایه ها به خانه شان برگشتند و کوچه خلوت شد ، به طرف ملا دوید ، لحافش را کشید و به سرعت در تاریکی گم شد. وقتی ملا به خانه برگشت زنش از او پرسید : چه خبر بود؟ ملا جواب داد : هیچی، دعوا سر لحاف من بود . ضرب المثل های ملانصرالدین ازجمله همین ضرب المثل چنان همه گیر و زبانزد خاص و عام است که به هیچ وجه نمی توان آن ها را به زمان، مکان و موضوع خاصی محدود کرد اما در اینجا می خواهیم از این ضرب المثل ملا وام بگیریم و مصداق عینی آن را در چند مورد از اتفاقات ساختمانی به تصویر بکشیم؛ یک نمونه از دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین بحث ساختن ساختمان توسط مجری ذی صلاح یا فاقد صلاحیت است که سال هاست بین سازنده های تجربی و مهندسان ذی مدرک مشاجره درگرفته ولی هنوز پایان نیافته است به طوری که هم بسازبفروش ها می سازند و می فروشند هم مهندسانی که از نداشتن سرمایه برای ساخت به پشتوانه مدرک تحصیلی رنج می برند ولی با مشارکت برخی از همان فاقد صلاحیت ها ساخت وساز می کنند. در این میان، تنها سری که بی کلاه مانده است مانند ملانصرالدینی که بی لحاف ماند- سر مردم است؛ مردمی که مجبورند برای تأمین سرپناه و رهایی از اجاره های نجومی و از شر محتکران خانه های خالی دست به خرید خانه های فاقد استحکام و مقاومت بزنند حال این خانه های نا مقاوم را برای مردم، مجری ذی صلاح ساخته باشد یا مجری فاقد صلاحیت. یک نمونه دیگر از دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین را در عدم به کارگیری کاردان های فنی و معماران تجربی در ساخت وساز کشور هم می توان میان سازمان کاردانی با سازمان نظام مهندسی به عینه مشاهده کرد؛ چند سالی است که بین سازمان اسم ورسم داری بانام نظام کاردانی با سازمان دیگری بانام نظام مهندسی دعوایی درگرفته ولی تاکنون هیچ مرجع دولتی یا غیردولتی برای پایان دادن به این مشاجره پا پیش نگذاشته است. به نظر نمی رسد به غیراز مردمی که در صورت به کارگیری کاردان ها از تخصص و کاردانی آن ها بهره مند می شدند و در صورت عدم استفاده از این ظرفیت فنی، از این امکان بی نصیب می ماندند، کس دیگری متضرر واقعی باشد . مردم در قالب کاردان هایی که برای تحصیل صرف کردند ولی با بیکاری مواجه شدند، علاوه بر خسران مادی، ضرر معنوی و روحی بیشتری را از عدم به کارگیری شان در ساخت وساز کشور متحمل شدند. اما در رابطه با وضع و تصویب قانون برای اخذ مالیات از خانه های خالی ضرب المثل مزبور گویاتر است؛ در سال 1389کلی از وقت مجلس و نمایندگان در خانه ملت با هزینه مردم جهت تصویب این قانون به کار گرفته شد تا محتکران واحدهای مسکونی اگر خانه مازاد خود را نمی فروشند حداقل مالیات آن را به دولت پرداخت کنند تا شاید درجاهای مناسب تری برای مردم و کشور خرج شود ولی متأسفانه با دهن کجی مجریان به این قانون با عدم اجرای آن، هم سر دولت بی کلاه ماند که نتوانست از مالکان خانه های خالی مالیات بگیرد و درآمد کسب کند، هم سر نمایندگان مجلس که دلشان را برای روانه بازار شدن خانه های خالی و کسب درآمد برای دولت از قبل فروش واحدهای مسکونی مازاد خوش کرده بودند و هم سر متقاضیان واقعی مسکن و مستأجران کلاه رفت که دلشان را صابون زده بودند با اجرای این قانون خواهند توانست خانه دار شوند. نمونه های بی شماری از مصداق ضرب المثل دعوا بر سر لحاف ملا را می توان در صنعت ساختمان مطرح کرد؛ خالی از لطف نخواهد بود به مناسبت برگزاری انتخابات پرشور و حضور حداکثری مردم در پای صندوق های رأی نیز به یک مورد از مصداق این ضرب المثل اشاره شود؛ از زمان مشاجرات پشت میز مناظرات کاندیداهای محترم! ریاست جمهوری مدت زیادی نگذشته است و به این زودی مردم فراموش نکرده اند این بزرگواران چه نسبت های روا یا ناروایی به همدیگر دادند . علاوه بر پخش مستقیم دعواهای کاندیداها از رسانه ملی، به حد کافی در شبکه های مجازی نیز انتشار و انعکاس یافت. همین طور در انتخابات شوراها نیز رقابت های آمیخته با بداخلاقی تا جایی پیش رفت که بده بستان های خریدوفروش آرای مردم در کمترین زمان ممکن بر روی گوشی موبایل خود مسئولان و مجریان انتخابات قرار گرفت. آیا پس از انتخابات همین آقایان با تبریک گفتن پیروزی یکی از کاندیداها برای همدیگر نوشابه باز نکردند؟ آیا به تخلفات صورت گرفته ناشی از برگزاری الکترونیکی اخذ رأی مبنی بر قطع سیستم و خریدوفروش های علنی آرا که منجر به جریحه دار شدن احساسات ملی و مذهبی مردم گردید، ترتیب اثر داده شد؟ در این مورد هم آیا دعوا بر سر لحاف آرای مردم نبود؟ آیا پاسخگویی به احساسات جریحه دار شده مردمی که لازم است در انتخابات آتی هم برای رأی دادن پای صندوق های رأی حاضر شوند تا دوام و قوام نظام را تحکیم ببخشند فراتر و والاتر از پایان دادن به مناقشات دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین نیست؟ قادر نصیری ترزنق
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :