نظام برنامه ریزی شهری آینده ایران
محمد سالاری بازیگران پرشماری در عرصه برنامه ریزی شهری ایران حضور دارند که آن ها را می توان در ساده ترین صورت به 3 گروه عمده به شرح زیر دسته بندی کرد: 1. تصمیم سازان و تصمیم گیران برنامه ای 2. اجراکنندگان و ناظران برنامه ها 3. نفع بران و مصرف کنندگان برنامه ها گروه نخست، دربرگیرنده مهندسان مشاور، طراحان، حرفه مندان، نهادهای پژوهشی و دانشگاهی، وزارت راه و شهرسازی و سازمان های تابعه، وزارتخانه های عضو شورای عالی شهرسازی و معماری و کمیسیون های مربوطه هستند. دیدگاه آنان عموماً آینده نگرانه است، اما آینده ای که به طور عام ارتباط انضمامی با شرایط ایران و ویژگی های هر شهر ندارد. از دیدگاه آنان، وضع موجود شهرهای ایران در مقایسه با وضع مطلوب، آن چنان که در منابع معتبر برنامه ریزی شهری گفته شده، فاصله زیادی دارد. هدف آنان، برطرف سازی این فاصله است. در میان زیر بخش های این گروه، تفاهم و هم فکری درباره مفاهیم پایه ای وجود دارد و دارای نقطه نظرات مشترکی درباره مشکلات نظام شهری ایران هستند. گروه دوم، شامل شهرداری ها، سازمان ها و اداره های مجری و ناظران و ضابطان در شوراهای شهر، نهادهای حقوقی و قانونی تعریف می شوند. مسائل اختصاصی آنان، به طور عمده عبارت اند از تنگناهای اداره شهرها با توجه به منابع مالی، ضوابط و مقررات شهری و قوانین موجود. دیدگاه آنان عموماً گذشته گرا است. آنان، چه به دلیل فضاهای پیش فروش شده، یا قوانین و ضوابط معطوف به رویدادهای گذشته، دارای دیدگاه گذشته گرا هستند. ازاین رو عمق فعالیت های آنان پاسخ گویی به مسائل روزمره ناشی از میراث مدیریت پیشین است. بازیگران درون این گروه، ارتباط و تفاهم کمتری نسبت به گروه نخست دارند. گروه سوم را ساکنان عادی شهرها، پیمانکاران و سرمایه گذاران اجرایی تشکیل می دهند. این گروه اگرچه بسیار گسترده و پرشمارند اما به دلیل نبود، کمبود و یا مؤثر نبودن نظام های سامان دهنده سیاسی، همچون احزاب، تشکل های صنفی و سازمان های غیردولتی، در درون آن ها گفت وگو و تبادل نظر منظم و روش مندی صورت نمی گیرد. به رغم آن، به طور ناخودآگاه و برگرفته از رفتار طبیعی این بازیگران، بر سر چند موضوع، همچون کاهش هزینه های سکونت و سرمایه گذاری و بیشینه سازی سود و کسب درآمد از شهر توافق دارند. خواسته مستقیم ساکنان عادی، سکونت و برقراری تعادل مجدد در فرآیندهای کنونی زندگی است و سرمایه گذاران و پیمانکاران در رقابتی سخت و فشرده با یکدیگر و در چالش با عوامل اقتصادی دیگر، همچون رکودهای ادواری، تورم دائمی، عرضه مهار نشده و تقاضای نامشخص، گرفتار ندانم کاری های بسیارند. این گروه درمجموع، در زمان حال زندگی می کند و زمان های گذشته و آینده به مسئله ای جدی برای او تبدیل نشده است. ارزیابی عمومی از این سه گروه، بر نبود و یا کمبود تفاهم و زبان مشترک در درک مسائل متقابل تأکید دارد. ازاین رو، هرکدام از آن ها درگیر با مسائل خویش، به راه حل های درونی خود دست می یابند. راه حل های گروه های دیگر از دیدگاه آن ها، یا غیرواقعی است و یا مزاحم و مخل منافع آن ها تلقی می شود. صرف نظر از برخی طرح های اولیه و آزمایشی، تاکنون، نظام برنامه ریزی شهری ایران سه نسل از طرح های جامع و تفصیلی را پشت سر گذاشته است. در این طرح ها، بر مطالعه خواسته های سه گروه تأکید شده، اما رویکرد اقتدارگرایانه در طرح های نسل اول مانع از درک دو گروه دیگر بود که اجرای آن طرح ها را به پشتوانه درآمد نفتی و اقتدار دولتی تضمین شده می دیدند. اما این دیدگاه در طرح های نسل دوم و سوم، نه چنان درکی آگاهانه، بلکه در برابر فشار دو گروه دیگر، همچنین به دلیل کاهش درآمد نفتی و اقتدار دولتی، رنگ باخت. اگرچه طرح های اخیر، به بازیگران دیگر توجه بیش تری نشان می دهند، اما حاصل کار هنوز به درک متقابل نینجامیده است. گذار به دوره پساصنعتی تمامی فرآیندهای چند دهه اخیر در ایران، گواه بر ورود کشور به دوره پساصنعتی است. این دوره با ویژگی هایی چون اهمیت یافتن کار فکری و توسعه مهارت های دانش بنیان، کاهش بنگاه های بزرگ و افزایش بنگاه های کوچک، تقسیم فعالیت های بزرگ به اجزای کوچک تر و گسترش روزافزون برون سپاری فعالیت ها، مشارکت رو به افزایش زنان در فعالیت های رسمی، تغییر زون بندی شهرها از زون بندی بر پایه صرفه های مقیاس به الگوی جانمایی بر پایه صرفه های تجمع و درنتیجه تغییر تمامی الگوهای زندگی شهری شناخته می شود. ورود ایران به چنین الگوواره ای (پارادایم)، به صورت ناآگاهانه رخ داده است و برنامه ریزی های توسعه شهری و صنعتی کشور، بی توجه به چنین فرآیندی، واکنشی دیرهنگام و منفعلانه از خود بروز داده اند. این گونه پیدا است که این الگوواره، دست کم تا افق میان مدت، الگوواره مسلطی باقی خواهد ماند. ازاین رو جامعه ایران هنوز نیازمند درک این دوره و نظریه پردازی برای آن است. گذار به دوره پسا نرمال در طبیعت و محیط زیست وجود تغییرات کاملاً آشکار و ملموس طبیعی و محیط زیستی، دوره جدیدی را در زندگی بشر رقم زده است که خواه ناخواه، بر الگوهای اسکان، جابه جایی های جمعیت و بازتعریف فعالیت ها و مزیت های نسبی تأثیر می گذارد. آثار آن را اکنون می توان بر مهاجرت معکوس به مناطق پرآب تر کشور، مشاهده کرد. به دلیل سرعت این تحولات در سال های اخیر، فرصت کافی برای درک عمق این تغییرات شکل نگرفته است، اما بی گمان این دوره، پیشِ روی جامعه بشری است و از آن گریزی ندارد و البته توانایی بشر در حدی نیست که بتواند با آن مقابله کند. تنها راه حل، انطباق زندگی انسان ها با شرایط و ویژگی های پسا نرمال و آشتی شهرها با طبیعت و نفوذ طبیعت به درون شهرهاست. در صورت بها ندادن و برخورد منفعلانه با آن، جامعه با بحران های انسانی بسیاری، همچون تنش های سیاسی و حقوقی بر سر منابع ارزشمند آب وخاک و مزیت های سرزمینی، گسترش فقر، گرسنگی و بیماری، آلودگی خاک، آب وهوا روبه رو خواهد شد. تغییر الگوهای متداول و شکل گیری الگوهای جدید زندگی جامعه ایران، متأثر از عواملی همچون تغییر ساختار جمعیتی، گسترش رسانه های جمعی و آگاهی های فرهنگی، در معرض تغییر الگوها و سبک زندگی است که بر شیوه های سکونت، نوع و میزان مصرف، الگوهای کار و فراغت و جز آن ها تأثیر می گذارد. درباره حتمی بودن این تغییرات جای چون وچرا نیست، اما می توان درباره چگونگی و سمت وسوی آن ها گفت وگو و برنامه ریزی کرد. بی گمان سبک زندگی آینده ایرانیان بر نظام شهری کشور تأثیر خواهد گذاشت و سازمان دهی نظام برنامه ریزی شهری بدون توجه به این امر، راه به جایی نخواهد برد. تأثیرپذیری از جغرافیای سیاسی ایران در یکی از حساس ترین منطقه های جهان جای دارد که متأثر از ذخایر نفت، وجود آبراه های متعدد و گذرگاه های بسیار بااهمیت جهانی است. این جغرافیای سیاسی از سویی ناامنی و آشوب را برمی انگیزد و از سوی دیگر، نیازمند تعادل سیاسی است. این ناامنی و آشوب بر ایران که امن ترین شرایط را در سال های اخیر داشته، بدون تأثیر نبوده و علاوه بر تأثیر بر توان اقتصادی کشور، بر کرانه های کشور و استان های نزدیک به کانون های بحران تأثیر گذاشته است.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :