توجه به علم روز در معماری دیکانستراکشن
واقعیت این است که آنچه به عنوان کالبد معماری در جای جای جهان و در فرهنگ های مختلف می بینیم ، چیزی نیست جز اثر و بنایی که متأثر از کیفیات روحی و نحوه تفکر انسان در آن نقطه و مکان خلق شده و به شکل بنا یا ساختمان در آمده است . در طول تاریخ ، هر نوع تفکر و یا فلسفه ای که ذهن انسان را به خود مشغول کرده سبب ایجاد سبکی نو در معماری هم شده است . به عبارت خلاصه شده تر ، نحوه تفکر و تفسیری که انسان از پیرامون خود و جهان هستی دارد در شکل گیری معماری او تأثیر مستقیم داشته است . دیکانستراکشن چه می گوید ؟ به زبان ساده ، در بینش دیکانستراکشن گفته می شود که ما در یک دنیای چندمعنایی زندگی می کنیم . یعنی دیگر متن ، معنی واحد و یکسانی ندارد و زیاد بودن معانی آن به تعداد خوانندگان و مفسران متن بستگی دارد . در حوزه معماری ، این تفکر منجر به این می شود که دیگر همچون معماری معمول و مرسومی که می بینیم ، تقارن ، تناسب، ثبات، مفید بودن، و سودمندی ارجحیت ندارد و می تواند عدم تقارن، عدم وضوح، ابهام و ایهام نیز در ساختار معماری موردتوجه قرار گیرد. پایه گذار این تفکر در معماری شخصی است به نام پیتر آیزنمن معمار برجسته آمریکایی . آیزنمن عقیده دارد که در مورد معماری باید به وضعیت حال یا اکنونیت توجه کرد و نه مانند مدرنیست ها در آینده به دنبال مدینه فاضله گشت و نه همچون پست مدرنیست ها ، این شهر آرمانی را در گذشته جستجو کرد . آیزنمن ، اکنون و حال یا Presentness را ملاک می داند . بر این اساس او شروع به ساختارشکنی می کند و قوانین گذشته معماری را بر هم می زند . این قوانین چون قراردادی هستند و نه طبیعی ، لذا بر هم زدن آن ها نیز ممکن است . آیزنمن معتقد است که باید حقایق و نمادهای گذشته معماری شکافته شوند و اصطلاحا دیکانستراکت شوند تا مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل این ساختارشکنی استخراج شود . به عقیده آیزنمن به عنوان پیشگام مکتب معماری دیکانستراکشن ، در زندگی ما مفاهیم دوگانه ای چون ثبات و بی ثباتی، زشتی و زیبایی،سودمندی و عدم سودمندی ، پایداری و تزلزل ، صراحت و ایهام وجود دارد که معمار باید این تقابل و دوگانگی ها را در ساخت بنا و معماری که خلق می کند به عنوان تجلی گاه شرایط امروز زندگی بشر به نمایش بگذارد. در معماری دیکانستراکشن تلاش بر این است که پس از بررسی مشخصات طرح معماری ، ملاحظه شرایط فیزیکی محل استقرار طرح(بنا) ،محیط اجتماعی و فرهنگی که سایت معماری در آن قرار می گیرد ، نهایتا کالبد معماری به صورتی طراحی شود که ضمن برآوردن نیازها و خواسته های عملکردی پروژه ، بتواند تناقضات و تبایناتی که در فلسفه دیکانستراکشن به آن اشاره شد نیز ارائه شود . یعنی درنهایت و خروجی طرح به صورتی است که شکل کالبدی معماری به صورت یک مجموعه چندمعنایی و ابهام انگیز ارائه می شود . این موضوع ، زمینه را برای تفسیر و تأویل آماده می کند و این خود مصداق معماری دیکانستراکشن است . دوپهلو بودن و ایهام در شکل و معنای طرح معماری را آیزنمن در مقاله ای بانام مرز میانی مطرح می کند . او در این مقاله می گوید: دوپهلو یا ایهام در طرح ، حقیقت را می شکافد (دیکانستراکت می کند) و این امکان را می دهد تا ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است . از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، می توان به مرکز هنرهای بصری وکسنر در شهر کلمبوس آمریکا اشاره کرد . آیزنمن که خود طراح این بنا است در تبیین طرح خود می گوید که طرح وکسنر ، به صورتی طراحی شده که نشان دهنده محل تلاقی و ملاقات دو قشر نسبتا متفاوت را به نمایش بگذارد . یکی دانشجویان و اهالی هنر که کارهای خود را در این ساختمان ارائه می کنند و دیگری شهروندان و عامه مردم شهر که به دیدن این آثار می آیند . بنابراین دو نشانه شاخص معماری برای این بنا ( وکسنر) انتخاب شده است . یکی محورهای شطرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شهر کلمبوس . این دو نشانه در محل بنا با یکدیگر تلاقی دارند اما ارجحیتی بر یکدیگر ندارند . (روح اصلی فلسفه دیکانستراکشن) . این دو محور مانند دوتیغه قیچی وسط دو ساختمان را شکافته و خود در آن جایگزین شده اند . معماری دیکانستراکشن عمر نسبتا کوتاهی داشت و بیش از یک دهه در عرصه معماری خودنمایی نکرد . اما تأثیر بنیادین خود را بر شیوه طراحی معماری و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری از خود بر جای گذاشت . زاها حدید ، رم کولهاس و برنارد چومی از معماران شاخص این سبک هستند . بعدها و در ادامه سبک دیکانستراکشن ، شاهد معماری فولدینگ نیز هستیم که معرفی و بررسی آن مجالی دیگر می طلبد .
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :