کیفت ساختمان های اطراف خیابان ولیعصر(عج)
گروه ساخت وساز: با وجود اینکه بتن پرمصرف ترین مصالح ساختمانی است و نقش عمده ای در کیفیت ساخت وساز دارد اما در کشور ما هنوز هم توسط استادکاران و کارگران غیرمتخصص اجرا می شود و خبری از نظارت دقیق از سوی مهندسان ناظر نیست. علاوه بر این شاهد تولید شن، ماسه و سیمانی هستیم که حتی با استاندارد های سطح پایین خودمان هم تطابق ندارد؛ بنابراین در بخش های تولید، اجرا و نظارت با مشکلات عدیده ای مواجه هستیم. کارشناسان معتقدند برای حل مشکل کیفیت تولید، ضمن نظارت سازمان ملی استاندارد بر تولید شن ماسه و سیمان، باید بتن نه در کارگاه های ساختمانی که توسط شرکت های متخصص، تولید و در تانکر های حمل بتن به محل پروژه ارسال شود. در مرحله اجرا هم باید سازمان فنی و حرفه ای تربیت نیرو های متخصص صنعت ساختمان را بر عهده بگیرد و نهایتاً مهندسان ناظر و سازمان نظام مهندسی با نظارت دقیق بر عملکرد نیرو های مجری ضلع آخر این مثلث را کامل کنند. در ادامه تهیه سلسله گزارش های پیام ساختمان از پروژه های ساختمانی سطح شهر سراغ سه پروژه رفته و نحوه عمل آوری و اجرای بتن را موردبررسی قرار می دهیم. پی سازی بدون ویبره حوالی بلوار کشاورز در یکی از کوچه ها انبوهی از شن و ماسه دیده می شود، نزدیک تر می روم. چند کارگر مشغول بتن سازی برای اجرای فونداسیون ساختمان هستند. بتن با فرغون آورده و در پی ریخته می شود اما عجیب اینکه خبری از ویبره کردن بتن نیست. کمی که آنجا می نشینم شاهکار های دیگر هم خودشان را نشان می دهند. برخی از کارگر ها به سرعت و به اندازه حجم بتن پی ها را با پاره آجر پر می کنند تا به این صورت در مصرف بتن صرفه جویی شود. یکی از کارگران که در حال لگد کردن بتن و آجر های ریخته شده در پی ساختمان است، به خبرنگار ما می گوید: همه این کار را می کنند. البته بعضی به جای آجر از سنگ استفاده می کنند که بهتر است اما چون سنگ نداریم مجبور به استفاده از این پاره آجر ها شدیم. از او در مورد ویبره نزدن بتن می پرسم که پاسخ می دهد: اگر قرار باشد این کار را انجام بدهیم باید دو برابر بیشتر بتن مصرف کنیم و برای سازنده ساختمان صرف ندارد. کسی چه می داند زیرزمین ساختمان چه خبر است؟! آب بستن به بتن پس از این شاهکار محیرالعقول درحالی که نظر کارشناسان درباره استفاده از ویبره را به خاطر می آورم، سراغ ساختمان دیگری با امید به اینکه وضعیتش شبیه به مورد قبل نباشد، می روم اما زهی خیال باطل. هر ساختمان به یک جور درد گرفتار است. کمی پایین تر از چهارراه ولیعصر کارگری مشغول تهیه بتن است. به بتن آنقدر آّب بسته که بتن وا رفته و تمام سطح کوچه را در برگرفته است. آب ملات هم آرام آرام به جوی آب سرازیر می شود. آبی که در واقع شیره ملات است و قطعاً این بتن قوام و استحکام لازم را نخواهد داشت. هر جور سعی می کند بتن را جمع کند ، نمی تواند تا اینکه یکی از دوستانش از ساختمان پایین می آید و با خنده ای بلند، مقداری سیمان را با ماسه مخلوط می کند و روی آن می ریزد تا ملات سفت شود. به همراه کارگر بی تجربه وارد ساختمان می شوم و از او در مورد ساخت بتن می پرسم که پاسخ می دهد: سرکارگرمان خودش گفته. باوجوداینکه کارگر اجازه بالا رفتن از پله ها برای بازدید بیشتر را به من نمی دهد. اما آنچه برایم جلب توجه می کند، ستون هایی است که قبل از اتمام ساختمان دچار ترک و شکستگی هستند تا نشان دهند که تهیه بتن با وضعیتی که توضیح دادیم، نتیجه ای جز ساختمان های بی کیفیت نخواهد داشت. با خودم می گویم بیچاره کسی که قرار است در این ساختمان ساکن شود! بیچاره من! حتماً ساختمان اجاره ای که سر ماه برای کرایه سنگین آن به حول و ولا می افتم وضعیتی بهتر از این ندارد و در صورت وقوع زلزله روی سرم آوار می شود. کارگران ساختمانی فاقد تخصص در همین فکر ها قدم می زنم که تپه ای از ملات با روکشی از گونی و پلاستیک جلویم سبز می شود. انگار که ساختمان بیچاره ای بگوید مرا فراموش نکن! کارگر جوانی روی ماسه ها دراز کشیده و دستش را روی پیشانی اش گذاشته و با دست دیگرش مشتی ماسه را محکم می فشارد انگار که می گوید سهم من از زندگی همین یک مشت ماسه است. چشمانش را باز می کند و سریع روی ماسه می نشیند؛ تصورش این بود که من برای نظارت آمده ام. خودش می گفت فکر کردم شاید برای نظارت آمده اید. آخر من تابه حال که شش ماه است در این ساختمان کار می کنم مهندس ناظر را ندیده ام. بی درنگ از زندگی خودش می گوید: خانه مان در روستاست؛ یکی از روستاهای کردستان. درس هم خوانده ام. دانشگاه هم رفته ام اما کار نیست. هر کاری هم که در این تهران سراغ می گیریم، حقوقش خیلی پایین است. از طرفی واقعاً زندگی در تهران را دوست ندارم. این کارگری هم حقوقش بهتر از خیلی کار هاست و هم هر موقع بخواهم می توانم بروم روستا. می گویم: می دانی بتنی که روی آن گونی بکشی و فردا استفاده کنی خواص خودش را از دست می دهد و قابل استفاده نیست؟! از حرفم تعجب کرد و گفت: اولین بار است که می شنوم. خیلی مواقع بتن برای ساخت زیاد می آید و برای فردا استفاده می کنیم. وقتش نرسیده؟ ! آری؛ مشت نمونه خروار است و همین وضعیت را می توان به بسیاری از ساختمان های دیگر هم تعمیم داد. چرا باید باوجود این همه نهاد و سازمان مرتبط وضعیت ساخت وساز ما بدین صورت باشد؟! پس فلسفه وجودی این همه مسئول با صرف هزینه های سرسام آور چیست؟! چرا با وجود تولید مازاد سیمان در کشور که به کشور های دیگر هم صادر می شود، باید بتن های ما مقاومتی حتی پایین تر از 20 مگاپاسکال داشته باشند؟! شاید وقتش رسیده باشد که مسئولان محترم هرکدام به سهم خود، بخشی از کاستی ها را قبول کرده و در جهت رفع ایرادات بدون فرافکنی بکوشند؟!
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :