رابطه معماری و شعر
هنرمندان و صاحب نظران بسیاری بر این باورند که گونه های مختلف هنری قابل تفکیک از یکدیگر نیستند. در این میان رابطه هنر و معماری به عنوان بارزترین و قابل عرضه ترین آثار هنری که به دلیل بزرگی ابعاد و مقیاس، بیشتر در معرض دید همگان قرار دارد با آثار هنری دیگر چون مجسمه سازی، نقاشی، عکاسی، ادبیات، تئاتر، موسیقی و صد البته شعر قابل اغماض نیست و با نگاهی به آثار هنری از دوران باستان تا حال حاضر بهتر می توان این مفهوم را استنباط کرد. اگر هنر را قابلیت ذاتی هنرمند در خلاقیت و ارائه آن به جهانیان متصور شویم به راحتی می توانیم پی به این نکته ببریم که این توانایی در وجود هنرمند قابل بسط در ابعاد گوناگون می باشد و منحصر به یک موضوع واحد نیست. به عنوان مثال اکثر نقاشان برجسته، معماران خوبی بوده اند؛ لئوناردو داوینچی و سانتی رافائل دو نقاش بنام که درعین حال معمارانی توانمند بوده اند و یا معمارانی چون رابرت اسلوتزی و یا هوشنگ سیحون و بسیاری دیگر نقاشان معمار و یا معماران نقاش را در این خصوص می توان نام برد. همچنین در وادی هنر، سنخیتی که میان شعر و معماری وجود دارد نیز به راحتی قابل استنباط است. شاید این نزدیکی برگرفته از ضروریت اعتلای روح در معمار یا شاعر برای تقطیر مفاهیم در به جاودانگی بردن اثر باشد. هنرمند چه در جایگاه معمار باشد یا شاعر و نقاش و موسیقیدان به صورت بالفطره از دانش تناسبات و علم زیبایی شناسی بهره می جوید و هرچه این دانش در ضمیر هنرمند مبسوط باشد درک وی از زیبایی شناختی بیشتر خواهد بود. لوکوربوزیه ، جان هجداک و جرج سیلوتی را می توان به عنوان مشهورترین شاعران جهان نام برد. همواره آن کسی که زیبایی را می شناسد خلاقانه تر عمل می کند زیرا رسالت هنرمند آفرینش است. همان گونه که شعر با موزونیت و تناسب واژه ها تأثیری به مراتب ژرف تر در خواننده بر جای می گذارد، یک اثر معماری نیز بدون رعایت تناسبات و عناصر وزین قادر نخواهد بود در عمق ذهن مخاطب جاری گردد. بدین روی گویی شاخص ترین آثار معمارانه همواره ردپایی شعرگونه در بیننده بر جای می گذارند و حقیقت ذاتی اثر را از تجرید خالص عناصر هویدا می نمایند. عناصری چون فضا، زمان و جاودانگی که هریک ابتدا به تنهایی به تعامل با عناصر پایه می پردازند و سپس در یک همنشینی معجزه وار اثر را تعریف می کنند. زمان فصل مشترک بین شعر و معماری است. هنرمند معمار یا شاعر ناگزیر از جاری شدن در لایه زمان است. فرایندی که بدون درک و طی آن هیچ اثری به بلوغ کافی نمی رسد و حتی ناب ترین ایده ها بدون طی زمان به صورت نطفه ای نابارور درمی آیند. همین طور بدون حضور و درک مقتضیات فضا نیز محصول کار هنرمند تبدیل به اثر نخواهد شد. این بار فضاست که باید در لایه های ذهن هنرمند جاری گردد تا اثر به رویکرد نبوغ گرایانه دست پیدا کند. معماری برخلاف شعر که بُعد معنوی و روحی دارد باید از ابعاد فیزیکی و روحی برخوردار باشد تا قابلیت تأثیرگذاری داشته باشد. بُعد فیزیکی در راستای علم تناسبات و زیبایی شناختی پدیدار می گردد و بُعد روحی در ورای ارتباط موزون این تناسبات به صورت شعرگونه با مفاهیم به ظهور می نشیند. این رویارویی معماری و شعر در ضمیر معمار است که منجر به جاودانگی که عنصر ضروری هر اثر هنری است، می گردد. مفهومی ناب که خواسته و ناخواسته به برداشت متعالی وار مخاطب از اثر می انجامد. (امید است فرصتی باشد تا در شماره های آتی نشریه به معرفی معماران شاعر سرزمینمان بپردازیم.)
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :