کاخ های عظیم شوش
(قسمت چهاردهم) در شماره های قبل نشریه پیام ساختمان درباره معماری ایرانی در آینه سفرنامه های سیاحان و جهانگردان 13 قسمت را خوانده بودید، در این شماره به بررسی سفرنامه سر اوستن هنری لایارد می پردازیم. وی فرزند یک خانواده سرشناس پروتستان فرانسوی الاصل است که نیاکان او در قرون گذشته به انگلستان کوچ کردند. لایارد در سال 1839 همراه با یک مسافر بازرگان انگلیسی به نام مینفورد عازم ایران و هندوستان شدند. وی در بخشی از سفرنامه اش در رابطه با معماری دزفول و شوشتر آورده است: .... مصطفی خان، یکی از پنج خوان از خوانین سرشناس دزفول بود و به میهمان نوازی و جوانمردی شهرت داشت. هنگامی که برای یافتن مضیف، در حال شک و تردید بودیم، یکی از همسفران ما که دو سال قبل با مادیانش به خانه مصطفی خان رفته بود، گفت که باز هم مادیانش می تواند خانه او را پیدا کند. آنگاه درحالی که جلو حرکت می کرد، افسار مادیانش را رها کرد. آن حیوان پس از عبور بین نیمی از کوچه های پرپیچ وخم شهر، سرانجام جلوی یک دروازه بزرگ توقف نمود. خان با گرمی از سیدابوالحسن استقبال کرد و ما را در ایوان بزرگ خانه که ظاهرا مضیف بود جا دادند. این خانه نیز مانند عمارت بزرگ شوشتر بسیار وسیع و مجلل بود. دزفول شهر فعال و پرتحرکی بود و در آن موقع که من از آن شهر دیدن کردم، مرکز تجارت و داد ستد خوزستان بود لیکن از نظر موقعیت تجاری به پای شوشتر نمی رسید و رودخانه هایی که شهر را با پل زیبای بیست ستونی اش به حومه و روستاهای اطراف مرتبط می ساخت، قابل کشتیرانی نبود. یک روز بعد از ورودم به شوشتر برحسب تصادف در مضیف مصطفی خان با شخصی به نام عبدالنبی ، متولی بقعه دانیال نبی(ع) ملاقات کردم. موقع بازگشت وی من هم به اتفاق او به طرف بقعه دانیال(ع) حرکت کردم. شب را در یک روستا و پای یک قلعه گلی کوچک به نام قلعه ناصری به صبح رساندیم. صبح همراه با کدخدای دو کاید عزیز حرکت کردیم. در بین راه با هیچ کس برخورد نکردیم. تپه های خاکی و آثار باستانی شهر قدیمی شوش، پایتخت شوشی ها و عیلامی ها از فاصله ای دور پدیدار شد. ما به طرف بقعه دانیال نبی(ع) که هدف اصلیمان بود حرکت کردیم. شکل و نمای بقعه مانند سایر امام زاده ها و اماکن متبرکه خوزستان بود. بر روی بقعه، گنبدی بلند و مخروطی شکل که با آجر ساخته شده، جلب توجه می نمود. از میان دروازه ای گذشتیم و وارد صحن بقعه شدیم، ظاهرا مسافران و زوار شب ها در این بقعه اتراق می کنند. از اتاق بیرونی وارد یک حجره بسیار تاریکی شدم. در این مکان، مقبره دانیال نبی(ع) قرار داشت. روی قبر یک صندوق چهارگوش تعبیه شده بود که آن را با گچ سفید کرده بودند و بر رویش یک ضریح مشبک چوبی به چشم می خورد. روی ضریح چند دانه تخم شترمرغ و دو یا سه عدد چراغ پیه سوز (که به طور دائم روشن نگه داشته می شدند) گذاشته بودند و در ضمن چند عدد لوحه چوبین که چند آیه قران رویشان نوشته شده، در گوشه و کنار ضریح آویزان کرده بودند. در اتاق بیرونی دو سرستون و در صحن بقعه یک سرستون بزرگ که با برگ درخت سدر نقاشی و زینت داده شده مشاهده نمودیم. ظاهرا این سرستون ها مربوط به دوران پادشاهان قدیم ایران و متعلق به عهد پرسپولیس بوده است. بقعه دانیال نبی در کنار یک رودخانه آرام، کم تحرک و کوچک، در میان چند درخت نخل و کنار در فاصله کمی از خرابه های شوش قرار داشت. در میان رشته پله هایی که با سنگ های بزرگ و تراشیده فرش شده و از بالا به کنار رودخانه امتداد داشت، تخته سنگی وجود داشت که هیئت برجسته مردی را در میان دو شیر نشان می داد. ظاهرا این نقش خیالی، دانیال نبی(ع)، بود که او را درون غاری در میان دو شیر که به کیش وی گرویده بودند نشان می داد. قسمتی از این سنگ در زیر پی و بنای پله ها پنهان بود و تنها قسمت تحتانی و دوپای آن نقش برجسته قابل تشخیص بود. در این مکان یک قطعه سنگ مرمر که چند سطر خط میخی که تقریبا محو شده و یک سرستون مرمر نظیر آنچه در صحن بقعه وجود داشت مشاهده کردم. سابقا یک تخته سنگ سیاه که هیئت چند انسان و چند علامت رمز روی آن نقش بسته شده و مکدونال کینز و سرگوراوزلی مطالبی درباره آن گفته بودند در این مکان دیده شده بود. شکی نیست که این تپه و خاک ریزهای بزرگ اطرافش که هنوز به نام شوش، سوس و حتی شوشان در این حوالی وجود دارد، همان پایتخت قدیمی شوشان است که دانیال(ع) در کتابش از کاخ های عظیم آن یاد کرده است.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :