خانه هم خانه های قدیم
در زمان های نه چندان دور، با اینکه امکانات نسبت به حال در حد بسیار پایین تری بوده و قدرت و توان اقتصادی مردم نیز با امروز قابل مقایسه نبود، پدران ما برای زیبایی و آراستگی محل زندگی شان تلاش و هزینه می کردند. آنها به تک تک عناصر یک خانه به شکلی هوشمندانه شخصیت می دادند و به همه ابعاد فرهنگی و کارکرد یک منزل مسکونی به طرزی دقیق همت می گماردند و به خانه تنها به عنوان محل خواب و استراحت نگاه نمی کردند. عناصر زیباشناختی به طرزی هنرمندانه آرامشی را به روح ساکنان این منازل تزریق می کردند که هم اکنون نیز این آرامش را با اندکی درنگ در این خانه ها عمیقا احساس می کنیم. اما اکنون خانه های ما تنها زندان هایی هستند فاقد روح و معنا، آپارتمان های قفس مانندی که تنها کارآیی شان دادن مجالی است برای خوابیدن و رفع خستگی که آن هم با دغدغه ها و استرس های روزمره مان به سادگی قابل حصول نیست. اگر قرار باشد ساعاتی مداوم در یک آپارتمان بمانیم دلمان می گیرد درحالی که خانه های قدیم محل زندگی بودند. روزهای متوالی هم که در خانه می ماندی خسته و آزرده نمی شدی. حوض و باغچه، اندرونی و بیرونی، زمستانی و تابستانی، مطبخ و مصلی، پذیرایی و هشتی و... همه را داشت اما جایی به نام اتاق خواب نداشت. هرجایی که هوس می کردی رختخوابی پهن می کردی می خوابیدی. گاهی در حیاط و روی تخت کنار حوض، گاهی ایوان و گاهی پشت بام، اتاق خوابت می شد. با اینکه فضای زیادی در خانه ها وجود داشت جایی را اختصاص به خواب نمی دادند چون اصل بر زندگی و جلای روح در فضای گرم منزل بود. اما آپارتمان های امروزی ما حتی اگر 40- 50 متر هم زیربنا داشته باشد اتاق خواب دارد. اتاقی برای خوابیدن که تختخوابی بزرگ و بی تناسب مدام در آن ما را به خوابیدن فرامی خواند. تنها کار مفیدی که می توان در آپارتمان انجام داد. در زندگی آپارتمانی مبل ها، تخت خواب و تلویزیون هرکدام جایگاه مشخصی دارند. برای همه اینها جای مشخصی در نظر گرفته ایم اما جای خودمان و تنفس روحمان تعیین نشده، قبله آپارتمان های ما تلویزیون است. همه وسایل خانه با تناسب با محل تلویزیون چیده شده و مهمانی های ما جای تلویزیون دیدن است و در پایان فیلم و سریال همگی از هم خداحافظی می کنیم و به قفس خودمان می رویم. زن و شوهرها با تلویزیون، کامپیوتر، تبلت و موبایلشان بیش از همسرشان تعامل و مصاحبت دارند. هیچ حرفی برای گفتن برای یک زوج وجود ندارد و هرکدام سر در تنهایی و لاک تکنولوژیک خود منتظر فرارسیدن ساعت خوابشان هستند. دیگر خبری از گفتگوهای صمیمانه، شعرخوانی و ضرب المثل نیست. بازی های پرتحرک بچه گانه هم جای خود را به کامپیوتر داده اند. خانه ها مجموعه جزایری هستند که افراد آن در جزیره تنهایی خویش آرام گرفته و به دیگری کاری ندارند. چقدر در این آپارتمان های قفس مانند بی روح چیزهای ارزشمندی را از دست داده ایم. چقدر تنها شده ایم و چقدر زندگی هایمان بی کیفیت اند.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :