نگین سبز کویر
در راستای معرفی و تحلیل باغ های ایرانی، این بار به سراغ باغ شاهزاده ماهان که به ثبت جهانی رسیده، می رویم: دسترسی به آب (قنات تیگران)، خاک حاصلخیز و قرارگیری در مسیر عبوری کرمان به بم و جاده ابریشم از جمله عواملی است که باغ شاهزاده ماهان را تبدیل به یک باغ اشرافی کرده است. شیب طبیعی زمین این باغ فرصتی را در اختیار معماران قاجاری قرار داده تا هنر باغ سازی خود را در بعد سوم و ارتفاع نیز به رخ بکشند. با طبقه طبقه شدن کالبد باغ، گویی ارتباط بصری بین مخاطب و منظر صمیمی تر شده است. در این گونه باغ ها که به تخت گاهی معروف اند، غالبا کوشک یا بنای اصلی در مرتفع ترین و سردر در پایین ترین بخش قرار می گیرند تا نه تنها در هنگام ورود، زیبایی و شکوه باغ دوچندان جلوه گری کند، بلکه هنگام حضور در کوشک نیز دیدهای کامل و بی نقصی از تمامی وسعت باغ به وجود آیند. استفاده از شیب زمین، آثار جانبی دیگری نیز برجای می گذارد، مرتفع ترین نقطه که کوشک، آنجا که باید باغ، مخاطب را در خود نگاه دارد، همان خطای دید، سردر را دورتر از واقعیت در ذهن تلقین می کند و در عوض با بهره گیری از وسعت دید، مکث، درنگ و توقف را به مخاطب خود دیکته می کند. درون مایه باغ شاهزاده ماهان، همان نظام چهارباغ ایرانی است، اما به مقتضای زمان و مکان، تمایز و هویت خاص خود را یافته است. به پیروی از میراث معماری سنتی و علی الخصوص با توجه به جنبه اشرافی بودن این باغ، تأکید بر سلسله مراتب بصری و معنوی یکی از ویژگی های اصلی این باغ محسوب می شود. این سلسله مراتب از همان فضای جلوی ورودی که نقطه شروع ارتباط با باغ است، آغاز می شود. با توجه به اینکه باغ ایرانی برخلاف برخی باغ های غربی که بعضا حتی مرز آنها مشخص نیست، معمولا میل به جدایی و تمایز از زمینه و بستر دارد و در واقع تلاشی است برای به کالبد کشیدن تصور ایرانیان از بهشت موعود؛ لذا هرچه این تمایز و تضاد بیشتر و پررنگ تر باشد، جذابیت آن و تمایل به حضور در این باغ و خاطره سازی آن برای مخاطب افزایش می یابد. در این باغ این تضاد به قدری است که صفت نگینی سبز در میان کویر به آن داده شده است. عرصه شهری بزرگ جلوی سردر با حوض بیضی متأثر از غرب و پاشویه مستطیل شکل آن، فرصتی است برای توقف و ارتباط بصری و حسی با سردر زیبا و شفاف باغ، که نقش مفصل بین این دو کالبد متفاوت را بازی می کند. تداوم نظام آبی محوری درون باغ در عرصه شهری بیرون و دید محدودی که از عناصر این باغ در پس حصار قابل مشاهده است، آمادگی ذهنی و نوید دنیایی متفاوت را برای مخاطب می دهد. با حرکت به سوی سردر، نخستین تصویری که در این هشتی تاریک، قاب گرفته شده به نظر می آید، عمق باغ و در مرکزیتش همان بالاخانه یا کوشک انتهای باغ است. محوریت تأکید شده با استفاده از شیب، جوی میان مسیر، فواره ها، فشردگی و ارتفاع درختان حاشیه مسیر، سادگی و تضاد رنگ سفید بدنه بالاخانه با طبیعت چهارفصل باغ، کشیدگی متضاد بالاخانه با محور شمالی- جنوبی باغ و مقدمه چینی های بصری از کوشک، همه و همه عناصر ترغیب به ادامه مسیر و میل به فتح و دستیابی به این قصر موعود است.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :