ساخت و ساز، نیاز بنیادین گردشگری
مردم ما به مردمانی مهمان نواز شهره اند. تاریخ، فرهنگ و ادبیات دیرینه ما گواه صادقی بر این صفت پسندیده ایرانیان است. بر این اساس منطقا به ذهن می آید که امکانات مختلف کشور ما نیز برای تجلی هر چه بیشتر این صفت پسندیده مهیا و هماهنگ باشد. یعنی بهره برداری از امکانات شهری برای توسعه گردشگری باید از دغدغه های مدیریت شهری و حتی مدیریت کلان کشور باشد؛ اما در واقع اینگونه نیست. تاکنون منطق بهره برداری از امکانات مختلف شهری برای توسعه گردشگری داخلی و خارجی در کشور ما نشان می دهد که از کشورهای منطقه و درحال توسعه بسیار عقب تر هستیم. این در حالی است که کاملا واضح و روشن است امروزه گردشگری به صورت یک مسئله و فعالیت مهم در مدیریت شهری و توسعه پایدار محلی نقش آفرینی می کند. در شناخت عناصر بنیادین گردشگری، معماران و مدیران طراحی و اجرای فضاهای شهری، نقش مهمی در انطباق شهرهای ما با معیارهای روزآمد گردشگری جهانی دارند؛ مثلا طراحی و ساخت عناصر اولیه گردشگری مانند سالن های تئاتر، سینما، نمایشگاه ها، بوستان ها، مکان های تاریخی، گنجینه ها (موزه ها)، مستقیما از نقطه نظرات و سلیقه معماران شهری نشأت می گیرد. همچنین عناصر ثانویه شکل گیری گردشگری نیز مرهون و مدیون نگاه هنری طراحان و معماران شهری است، نظیر طراحی و ساخت مهمانسراها، بازارها، فروشگاه ها و غذاخوری ها. البته عوامل دیگری نیز در شکل گیری بنیان گردشگری نقش دارند که معمار و فضاساز شهری در آن دخیل نیستند مانند خدمات و اطلاعات موجود در بوستان ها، نقشه های راهنما و اداره اطلاعات برای گردشگران و... فرهنگ سازی برای گردشگری در حال حاضر، همه دلایل و نشانه ها حکایت از این دارد که گردشگری کشور مهمان نواز ما پس از دوران تحریم، اینک به سوی دوران پساتحریم حرکت می کند. گردشگری به مثابه صنعتی قدرتمند، هر اقتصاد مرده ای را زنده می کند. نگاه کنید که چگونه این اکسیر حیات بخش، اقتصاد رو به موت کشورهایی مانند کنیا، ترکیه و تانزانیا را احیا کرد. جوانب مثبت گردشگری بسیار زیاد است؛ از ارزآوری بگیرید تا اثرات مثبت دیگر مانند اشتغالزایی، اتکا نکردن به اقتصاد تک محصولی و متنوع سازی در فعالیت های مختلف اجتماعی و اقتصادی. در گردشگری پس از تحریم همه بخش های مختلف تولیدی و خدماتی جامعه سود می برند؛ اما این معماران و مدیران شهری هستند که همانطور که نوشته شد، عناصر بنیادین گردشگری را در فضای کشور بنیان می نهند. گردشگری، چرخه ای از فعالیت ها را در جامعه به هم پیوند می دهد که صنعت ساختمان و ساخت وساز نیز بی نصیب از سود آن نخواهند بود. رزرو شدن هتل های کشور برای ماه های آینده و چه بسا کمبود محسوس هتل در تابستان سال آینده، نشان می دهد که نیاز به ساخت وساز این عنصر بنیادین گردشگری تا چه اندازه مهم است. گردشگری از یک سو به معماران و سازندگان زیرساخت نیاز دارد اما از سوی دیگر، همه گردشگری فقط ساخت هتل و موزه و توسعه صنعت هوایی نیست. زیرساخت های غیرمادی نیز در توسعه گردشگری اهمیت دارند که همانا آموزش های عمومی و فرهنگ سازی در گردشگری از مهم ترین آنهاست. هنوز مقصد گردشگری نیستیم بیایید با خود صادق و روراست باشیم و بپذیریم که ما پیشینه ضعیف تجربی در امر گردشگری داریم و به رغم صفت مهمان نواز بودن، در طراحی برنامه ای فراگیر در این مهم ضعیف عمل کرده ایم. آنقدر که امروزه مقاصد مهم گردشگری جهان علاوه بر فرانسه و کشورهای اروپایی، به سوی کشورهایی مانند مالدیو نیز متمایل شده است و ما با پیشینه درخشان تاریخی و فرهنگی، هنوز مقصد گردشگری به حساب نمی آییم! کشورهایی مانند تانزانیا، مالدیو، ترکیه و کنیا که امروزه مقصد گردشگری شده اند، متوسل به شعبده بازی نشده اند. بدون شک این کشورها و کشورهای تراز اول در گردشگری، نان داشتن برنامه گردشگری خود را می خورند. مشکل عمده صنعت گردشگری ما در دوران پساتحریم، در فقدان یک برنامه فراگیر گردشگری خلاصه می شود. اکنون به دلیل نبود این برنامه جامع، هرکس به اصطلاح ساز خود را می زند و تصور خود از توسعه گردشگری را بیان می کند. معماران و مدیران فضاهای گردشگری فکر می کنند توسعه گردشگری در گرو ساخت چند هتل 5 ستاره با استانداردهای روز جهانی است. از دیگر سو دانشگاه ها نیز در بحث گردشگری پیشنهاد دارند که رشد گردشگری در پساتحریم وابسته به ایجاد مقطع دکتری در آموزش عالی است. اهالی محیط زیست نیز در این خصوص حرف دارند و از ورود بی رویه گردشگران به بیابان های لوت و کویر نمک و بر هم خوردن زیست بوم مناطق محیط زیستی نگرانند. تاجران از سوی دیگر، گسترش گردشگری در این دوران را منوط می دانند به توسعه بازارهای اسلامی و مراکز خرید گسترده و با استانداردهای جهانی. گروهی دیگر می گویند اگر می خواهید گردشگری ایران در دوران پساتحریم رونق بگیرد، ایران را هاب هوایی منطقه کنید تا در افق 1404 کشور ما بیست میلیون گردشگر را به خود ببیند. خلاصه آنکه هرکسی از ظن خود یار گردشگری شده است. همه نیز در حوزه تخصصی خود حرف درستی می زنند؛ اما آنچه کاملا روشن و مشخص است این است که آشفتگی در تئوری و عمل گردشگری کشور در پسابرجام، در نتیجه نداشتن یک برنامه ریزی همه جانبه و فراگیر در این حوزه است. برنامه ریزی درست و برپایه واقعیات، بسیاری از شبهات، نگرانی ها، موازی کاری ها و سؤالات مطرح شده در این حوزه را پوشش می دهد. فرصت طلایی به دست آمده برای حوزه گردشگری در پسابرجام، نیاز به هوش و فراست مدیران و برنامه ریزان کشور دارد تا از این خوان نعمت همه بهره مند شوند. کارشناس فرهنگی
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :