دوچهرگی در زیرپوست شهر
معماری در فیلم زیر پوست شهر فیلم زیر پوست شهر به کارگردانی رخشان بنی اعتماد در سال 1378 تولید شد. طوبی، زن کارگری که زندگی فقیرانه ای دارد، برخلاف عقیده شوهرش، محمود و پسر بزرگش، عباس دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی کند. عباس و پدرش، در غیاب طوبی، قباله خانه را به معمار که خریدار خانه است می دهند. درحالی که مریم خانم، همسایه و همکار طوبی در تدارک جشن عروسی سمیه، دختر بزرگ ترش هستند. معصومه، دختر کوچک از برادرش به خاطر دیرآمدنش به خانه کتک خورده، از خانه فرار می کند. محبوبه، دختر کوچک طوبی که با معصومه دوست است او را در پارک ملت ملاقات می کند ولی توسط نیروی انتظامی دستگیر و به کلانتری برده می شود. طوبی که می خواهد قباله خانه را برای آزادی دخترش در کلانتری گرو بگذارد، متوجه می شود که قباله در خانه نیست. طوبی برای دیدار عباس به مخفیگاه او می رود. صاحب کار عباس هم به دنبال او می آید ولی با کمک مادرش فرار می کند. در پایان طوبی در روز انتخابات جلوی دوربین تلویزیون حرف می زند و به آنها می گوید که بهتر است از درون قلب او تصویربرداری کنند. دوگانگی بالا و پایین شهر از نظر معماری فیلم زیر پوست شهر، همانطور که از نامش پیداست به زمینه وقوع داستان خود یعنی شهر وفادار است. کارگردان در لابه لای تصاویر و داستانی که روایت می کند، دوگانگی بالا و پایین شهر از نظر معماری را نیز نشان می دهد. در واقع هنگامی که در فیلم عباس (با بازی محمدرضا فروتن) را سوار بر موتور می بینیم که از محل کار خود به خانه برمی گردد یا از خانه به قصد محل کار حرکت می کند، همزمان چهره مدرن و پیشرفته معماری در شمال شهر و چهره معماری فرسوده و فقیرانه جنوب شهر را در فیلم مشاهده می کنیم. گذرگاه شهری این دو نوع معماری متفاوت، عبور عباس از بزرگراه نواب است. بزرگراه نواب که خود یکی از طرح های بزرگ در زمینه توسعه شهری است در مسیر شمال به جنوب خود، مسیری برای به نمایش درآوردن معماری مدرن و معماری فقیرانه و فرسوده حاکم در شمال و جنوب تهران نیز هست. یک حقیقت تلخ این تصاویر به بیننده نشان می دهد که در پس طرح های عظیم نوسازی معماری شهری، هنوز زندگی فقیرانه در معماری با بافت فرسوده جنوب تهران جریان دارد. در تمامی طول فیلم و جابه جا، فیلمساز بر این دو چهرگی تهران تأکید دارد و بیننده تضاد چشمگیری بین این دو نوع معماری می بیند. فیلمساز به طور ضمنی می گوید که روند نوسازی بافت های شهری لزوما به بهتر شدن زندگی همه اقشار شهر منجر نمی شود. عباس و خانواده اش در خانه ای ساکنند که آن را قرار است بفروشند و به زودی نیز تخریب خواهد شد. درحالی که به احتمال زیاد و از پس دیالوگ های فیلم متوجه می شویم که ساکنان خانه قدیمی، هنوز جایی در همان سطح شهری که زندگی می کنند برای ادامه زندگی پیدا نخواهند کرد. این دوگانگی و دو چهرگی، یکی از حقایق تلخ زندگی شهری در ابَرشهری چون تهران است که فیلمساز به خوبی آن را در فیلم خود می نمایاند.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :