معماری زنانه و معماری مردانه
درحقیقت جنسیت، ارتباطی با معماری ندارد. یک فضای معماری، اختصاصا برای استفاده مردان و زنان طراحی و ساخته نمی شود بلکه این کارکرد فضاست که به آن هویت جنسیتی می دهد. در واقع جنسیت، مفهومی اجتماعی- فرهنگی است که عوامل متعددی مانند باورها، عقاید، آداب و رسوم، آموزه ها و ... در شکل دهی به آن مؤثرند. البته این مفهوم در روند زمان و مکان تغییر هم پیدا می کند. عرصه های مشترک مردانه و زنانه بر اساس کارکردهای فرهنگی و اجتماعی، فضای معماری هم می تواند هویت جنسیتی هم پیدا کند. یعنی می توانیم عرصه های معماری مردانه، زنانه یا مشترک (هم مردانه و هم زنانه) را در فضاهای معماری خود از گذشته تاکنون بیابیم؛ مثلا یکی از جهانگردانی که در دوره مظفرالدین شاه قاجار از ایران دیدن کرده در سفرنامه خود که به سفرنامه دالمانی معروف است، می نویسد: یکی از تفریحات عمده زنان ایرانی رفتن به حمام یا قبرستان است؛ این دو جا برای آنان به منزله باشگاه و محل تفریح و ملاقات است. در حقیقت عوامل فرهنگی در جنسیت دادن به یک فضا اهمیت دارند. گاهی عرصه های معماری یا فضای شهری، صرفا مردانه یا زنانه نیست و مشترک است. بنا بر توصیف همین جهانگرد و ایرانشناس از دوران قاجار، فضاهایی مانند مساجد، تکیه ها، مجالس روضه و تعزیه، امامزاده ها و بازار، عرصه های مشترک مردانه و زنانه به حساب می آمدند. علاوه بر فرهنگ، عوامل اجتماعی مانند هنجارها و ساختار قدرت نیز فضای معماری را به عرصه جنسیتی تبدیل می کند. در این زمینه دو عامل یکی فقدان امنیت و دیگری قوانین، می تواند بسیاری از فضاهای عمومی را صرفا مردانه کند و حضور زنان را در آنها دشوار یا به کلی مانع شود. احساس ناامنی، رفتار و حالات را در فضای معماری یا فضای شهری تغییر می دهد و این آثار برای زنان شدیدتر است و آنها را محدودتر می کند. مانند فضای ورزشگاه های فوتبال در کشورمان که بر پایه قوانین یا عرف جامعه، فضایی صرفا مردانه قلمداد شده است. معماری مرد محور می توان به طور خلاصه گفت که جنسیت در فضای شهری و معماری نتیجه عوامل اجتماعی و فرهنگی است. البته نقش عوامل اقتصادی (به ویژه در روستاها) در جنسیت بخشیدن به فضاها نیز اهمیت دارد که در ادامه مطلب به آن اشاره ای خواهیم کرد. بر مبنای آنچه گفته شد، در گذشته جدایی اندرونی خانه از عرصه بیرونی که در ارتباط با دنیای خارج است در معماری بناهای مسکونی مورد توجه زیادی قرار داشت. در واقع این نوع معماری که می توان از آن به معماری مرد محور تعبیر کرد تا زمانی که مظاهر زندگی مدرن بر جامعه ما حاکم نشده بود هویت اصلی معماری مسکونی ما بود و با ورود مظاهر مدرنیته هویت جنسیتی اندرونی و بیرونی در معماری ما تغییر پیدا کرد. اما همچنان وضعیت هنجارهای غالب اجتماعی و فرهنگی به گونه ای بود (و هنوز نیز تا حدودی هست) که فضای درونی خانه را متعلق به زنان و فضای عمومی خارج از خانه را متعلق به مردان می دانند. هویت زن در فضای خصوصی معماری تعریف می شود؛ برخلاف تجربه مردانه که خواهان تصرف بیشتر امکانات و فضای عمومی معماری شهر است. تساوی جنسیتی در معماری روستایی اقتصاد و شیوه معیشت نیز از دیگر عواملی است که بر جنسیت بخشیدن به فضای معماری مؤثر است. این عامل را می توانیم در مقایسه معماری و زندگی روستایی با شهری متوجه شویم. از آنجایی که زن روستایی یا عشایری به تناسب وظایفی که بر عهده دارد زمان بیشتری را در عرصه عمومی دوشادوش مردان سپری می کند، می توان گفت که زنان در جامعه ایلی به دلیل نوع فعالیت اقتصادی خود همواره تکیه گاهی برای مردان بوده اند. این تساوی جنسیتی را در معماری روستایی هم می بینیم. در روستا (چه در گذشته و چه در حال) تقسیم بندی به نام اندرونی و بیرونی در معماری دیده نمی شود. در معماری روستا و ایلات، محلی برای نشستن، خوابیدن و فعالیت مردان وجود دارد و دقیقا همین الگوی معماری برای زنان رعایت می شود. هاینریش بروگش خاورشناس آلمانی که دو بار به ایران سفر کرده بود در خاطرات خود از روستاهای ایران می نویسد: داخل تمام خانه های روستا از تراس قصر پیدا بود و ما به خوبی می دیدیم که زنان با جدیت مشغول کار بودند. او در جای دیگر از سفرنامه اش می نویسد: تفاوت زن های روستایی با شهرنشین این بود که زنان شهری همیشه در پرده مستور بودند ولی در روستاها و ایلات چنین رسمی معمول نبود. خلاصه آنکه، آدمی در طول فرایند اجتماعی شدن، یاد می گیرد که گروه خاصی از فعالیت ها زنانه و نحوه دیگری از رفتارها مردانه است. براین پایه، برخی اماکن و فضاهای معماری به عنوان عرصه های زنانه و برخی دیگر عرصه های مردانه نام می گیرند.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :