بدون نفت شاید؛ بدون محیط زیست هرگز
محیط زیست در کشور ما به یک مسأله دست چندم و خارج از اولویت تبدیل شده و این سوال همواره مطرح است، توسعه یا محیط زیست! به اعتقاد برخی ابتدا توسعه بعد محیط زیست. همان طور که می دانید در غرب نه تنها تعارض توسعه و محیط زیست وجود دارد بلکه با وجود مباحث علوم اجتماعی و جامعه شناسی اذعان دارند؛ اول توسعه پیدا کرده ایم و سپس پیامدهای آن آشکار شده است؛ تا توسعه پیدا نکنیم، اتفاقی نخواهد افتاد و توسعه اولویت بعد از محیط زیست است. سدهای بزرگ و پیامدها سابقه این احجام سیمان اندود و پهن پیکر در دنیا به 14 مارس 1998، یعنی حدود 18 سال پیش می رسد. سازه هایی که به ادعای سازندگانش قرار بود آب را مدیریت و تنظیم کند، در حالی که اکنون خود به مهم ترین عامل مرگ رودخانه ها تبدیل شده، حکایت تلخی که نشان می دهد بشر مدرن امروز، کمتر از بشر سنتی دیروز از قوانین حاکم بر طبیعت سردرمی آورد و یا آنکه در برابرش کرنش می کند. سدها همان بلایی را بر سر تهران هفتادهزارهکتاری آوردند که بر سر دریاچه ارومیه پانصدهزار هکتاری آوردند، سدها در تهران به دلالان مسکن و برج سازان چراغ سبز نشان دادند و در ارومیه به گسترش کشاورزی و دامداری ناپایدار. حقیقت این است که حال رودخانه ها تقریباً در هیچ نقطه ای از کره زمین خوب نیست؛ اغلب آن ها از نظر کمی و کیفی با چالش ها و تهدیدهای جدی مواجه شده اند؛ دیگر کمتر رودخانه ای را می توان یافت که به دریا و اقیانوس ها برسد. رودخانه ها، یکی از مهم ترین بسترها برای حفظ و پایداری از تنوع زیستی موجودات آبزی به شمار می روند. هنگامی که این رگ های راهبردی حیات در کره زمین، از وضعیت مطلوبی برخوردار نباشند، یعنی بخش بزرگی از حیات با تهدیدی مرگبار روبرو شده است. به همین دلیل در طول نیم قرن گذشته نسل بین 30 تا 50 درصد از آبزیان آب شیرین برای همیشه منقرض شده است. در عین حال، نباید فراموش کنیم که سدسازی و طرح های انتقال آب بین حوضه ای ابزاری در دست طرفداران مدیریت سازه ای و طراحان برنامه ها و آرمان های توسعه در کشورهایی است که درک درستی از اکولوژیک نداشته و می پندارند که می توانند با تکیه بر قدرت سخت افزاری و فناورانه ی بشری به جنگ قوانین طبیعت رفته و آن را به نفع نسل خود تغییر دهند. بایزید مردوخی که در طول نیم قرن اخیر، دانش اقتصاد را از دانشگاه مریلند، مدیریت را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیای جنوبی و راز و رمز توسعه اقتصادی را از آژانس برنامه ریزی اقتصادی ژاپن فراگرفته و در کارنامه خود 21 کتاب منتشر شده دارد، اخیرا در باره سد داریان، گفته است: زیان آبگیری سد داریان تا ابد جبران نمی شود و سدسازی تهدید بزرگی برای تمدن هورامان است. او روزگاری رئیس کمیته راهبردی برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور بود و اینک نیز عضو کمیسیون آینده نگری فرهنگستان علوم ایران و مشاور وزیر کار در کابینه حسن روحانی است، بنابراین دغدغه اشتغال و توسعه را خوب درک می کند. بحران سدسازی اکنون که چند برابر آب قابل استحصال دشت تهران، به این حوضه آب وارد می شود، باز هم شاهد بزرگترین نرخ فرونشست زمین در جنوب تهران به میزان 36 سانتی متر در سال هستیم؛ واقعا این همه آب کجا می رود و اگر همین میزان روند تغذیه پساب و فاضلاب های خانگی و خدماتی و شهری و صنعتی را هم متوقف کرده و یکجا وارد شبکه فاضلاب شهری در دست ساخت کنیم، آیا بحران نشست زمین و اُفت سفره های آب زیرزمینی در زیر تهران بیشتر و شتابناک تر نخواهد شد؟! فرض کنیم که برای تهران هرگز سدی چون کرج و لار و ماملو و طالقان ساخته نمی شد و تهرانی ها مجبور بودند جمعیت خود را بر اساس اندوخته های آبی لتیان و استحصال از سفره های زیرزمینی آب تأمین کنند؛ در آن صورت هرگز با فاجعه ای که امروز در شهریار و معین آباد روبرو بودیم، مواجه نمی شدیم و ظرفیت گرمایی ویژه در جنوب تهران تا حوض سلطان اینگونه کاهش نیافته و چشمه های تولید گرد و خاک افزایش نمی یافت، اما همچنان تغییر رویکرد و جهت گیری مثبتی هم در مدیریت کلانشهر تهران، آنگونه که سزاوار است، مشهود نیست در حالی که باید هر نوع ساخت و ساز جدید در تهران و کلانشهرهای بحرانی کشور با محدودیت های جدی مواجه شود. به ساختمان هایی با بیش از سی سال قدمت، نباید اجازه تخریب داده شود. تراکم فروشی باید پایان گیرد. برای صاحبان ساختمان هایی که به سمت استحصال انرژی های نو سرمایه گذاری می کنند، تشویق ها و معافیت های مالیاتی درنظر گرفته شود. حفر هر نوع چاه عمیق و نیمه عمیق در اطراف تهران متوقف شده و تمامی چاه های قانونی موجود از کنتور برخوردار شوند. با قاطعیت اجازه ساخت و ساز به هیچ فرد حقیقی و حقوقی در دامنه های شمالی شهر داده نشود؛ بهره برداری معادن شن و ماسه در اطراف تهران برای همیشه تعطیل شود. رانت محیط زیست همه ما واژه رانت نفتی را شنیده ایم اما رانت محیط زیست را نه. رانت محیط زیست تأمین کننده درآمد شهرداری ها است. درآمد شهرداری ها از فروش تراکم حاصل می شود. فروش تراکم منجر به بارگزاری جمعیتی و فروختن فضا برای درازمدت می شود. فضای تهران را می فروشیم، چون نتوانسته ایم در کل کشور توسعه متوازن ایجاد کنیم. اگر این رانت محیط زیستی نبود، مجبور به پاسخگویی ناکارآمدی های خود در شهرستان ها بودیم. رانت محیطزیست از رانت نفت مهم تر است. چون نفت خود بخشی از محیط زیست است. بدون نفت می توان زندگی کرد، اما بدون محیط زیست نه. در کشور ما سالی حدود 5 تا 6 میلیارد دلار صرف سدسازی شده است که خود یک رانت محیط زیستی است. اگر ده ها میلیارد دلار درآمد سالانه از نفت نبود امکان سدسازی وجود نداشت. سدهایی که 6 ماه از سال پشت آن آبی جمع نشده و منجر به نابودی تالاب ها و پاکتراشی جنگل ها می شود. در این صورت آیا میان گذرها یا جاده هایی که کیفیت لازم را نداشتند یا از وسط جنگل، ابرجاده کشیده می شد؟ در حال حاضر 24 میلیون واحد مسکونی فاقد استانداردهای انرژی داریم. به نظر می رسد این رقم پیامدهای اجتماعی رفتارهای محیط زیستی و توسعه ای تحلیل نشده است. متاسفانه بسیاری از شرکت های محیط زیستی پای طرح هایی را امضا کردند که می دانستند غلط است، چون کارفرمای ارزیاب همان کسی بود که می خواست کار را اجرایی کند. وقتی گفته می شود زمین خواری، بیابان زایی، مرتع زدایی، چاه غیر مجاز و غیره یعنی فساد و باید محیط زیست را از موضوع منافع، قدرت، تعارض، رقابت و فساد خارج کرد. توسعه از نظر محیط زیست با توسعه ای که منافع شرکت ها را به دنبال دارد، متفاوت است. از همه این موارد که بگذریم، به ماجرای گسل های فعال و نیمه فعال تهران، هراس از ویرانی کامل و یک فاجعه ی انسانی تمام عیار اشاره نکردیم، ماجرایی که به گفته رییس ستاد بحران وزارت کشور، می تواند دو میلیون تهرانی را به کام مرگ بکشاند.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :