کارگری ساختمان انتخاب نیست؛ اجبار است
گروه ساخت وساز: در صنعت ساختمان کار اجرایی درنهایت باید توسط کارگران و استادکاران انجام شود و سایر عوامل در بخش تئوری پردازی فعال هستند. ازاین رو درک این موضوع که مهارت کارگران ساختمانی برای توسعه پایدار و رشد صنعت ساختمان از اهم واجبات است، سخت نیست. درحالی که آمار و ارقام موجود از میزان کارگران ساختمانی متخصص امیدوارکننده نیست و تنها تعداد بسیار کمی از آن ها گواهی مهارت دارند؛ درحالی که بر اساس قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان تنها کارگران ماهر و دارای گواهی مهارت از سازمان فنی و حرفه ای کشور، اجازه حضور در ساخت وساز رادارند. از سوی دیگر باوجوداینکه کارگران ساختمانی رکن مهم سازندگی کشور هستند اما آن چنان که باید به این قشر زحمتکش توجه نمی شود و ایران جزو چند کشور نخست دنیا در آمار بالای حوادث ساختمانی به شمار می رود. موضوع دردناک تر اینکه اغلب کارگران ساختمانی فاقد بیمه می باشند و متأسفانه از سال 1386 تاکنون علیرغم مصوبات مجلس شورای اسلامی اقدام قابل توجهی در این زمینه صورت نگرفته است. در ادامه سلسله گزارش های پیام ساختمان از پروژه های ساختمانی سطح شهر، سراغ کارگران ساختمانی رفته و از مشکلات آن ها پرسیده ایم. کارگری از سر ناچاری است دو کارگر روی ماسه ها در گرمای تابستان بدجور هوای کشتی گرفتن کرده اند و هرکدام سعی دارند دیگری را زمین بزنند. سلام علیک که می کنم با خنده جواب می دهند و پس از معرفی نشریه باهم داخل ساختمان می شویم. به آن ها می گویم موضوع امروز ما تخصص کارگران ساختمانی و البته مشکلات آن هاست. بعد از یک مکث دوثانیه ای بازهم به هم نگاه می کنند و می خندند. یکی از آن ها می گوید: در این مملکت رسم است که هرکس هیچ حرفه ای ندارد، کارگر ساختمان می شود به عبارتی کارگر ساختمان شدن از سر ناچاری است،چون کارگری هیچ جاذبه ای ندارد؛ نه بیمه ای و نه آینده ای. برای همین کارگری انتخاب نیست، اجبار است. صحبت های او انگار از یک آدم تحصیل کرده برمی آید، به همین دلیل از او می پرسم که درس هم خوانده ای و پاسخ می دهد: من لیسانس تاریخ دارم اما چه کار کنم که هیچ کس لیسانس تاریخ نمی خواهد. هزار جور مشکل برای 50 هزار تومان کارگر دوم که پشت سر هم سیگار دود می کند، معتقد است: آدم وقتی تخصص ندارد باید از بدنش، بازویش، کلیه اش مایه بگذارد. آخرسر هم یک روز یا از بالای ساختمان می افتیم یا در اثر همین فشارها به انواع دردها مثل سائیدگی استخوان و هزار جور مشکل تنفسی و ریوی دچار می شویم. از من می پرسد شما کاری سخت تر و به دردنخورتر از کارگری ساختمان سراغ دارید؟ بعد هم خودش جواب می دهد، شاید کارگری معدن سخت تر باشد. از او در مورد بیمه اش می پرسم که می گوید: کم پیش می آید کارگر ساختمان را بیمه کنند آن هم کارگری که هرماه یکجا کار می کند. خودم، بیمه را می پردازم و تازه اصلاً دردی از ما دوا نمی کند. از حقوق روزانه اش می پرسم که پاسخ می دهد: روزی 50 هزار تومان می گیرم. از ساعت 8 صبح تا 6 عصر باید زیر این گرمای طاقت فرسا ملات بسازم، آجر بدم و بیل بزنم تا آخر ماه یک میلیون و پانصد هزار تومان دشت کنم. تازه باید 500 هزار تومانش را برای کرایه خانه بدهم. این هایی که می گویم نقل تابستان است، زمستان و پاییز وضعیتمان به مراتب بدتر است. اصالتاً بچه نهاوند است. از او می پرسم آیا بهتر نبود در همان شهر خودتان می ماندید که این گونه جواب می دهد: آنجا مشکلات کمتر است اما کار نیست. یعنی ساخت وساز نیست. بعد هم با یکی از پاره آجرهای دم دستش محکم به ستون ها می کوبد گویی می خواهد عصبانیتش را روی ستون هایی خالی کند که خودش ساخته است. افغان ها بازار را خراب کرده اند سراغ کارگران دیگر در چند خیابان آن طرف تر می روم. چند کارگر ایرانی و افغانی مشغول کارند. یکی از دوستان پیمانکار هم در ساختمان حضور دارد. او اجازه می دهد با هرکدام از کارگران که می خواهم صحبت کنم. خودش با صدای بلند می گوید: به من که ربطی ندارد هر چه سرتان آمده بگویید. سراغ کارگر ایرانی می روم. قبل از هر چیز شروع می کند به دادوبیداد از دست کارگران افغان. این ها پایشان را گذاشته اند روی خرخره ما و بی خیال نمی شوند، به خدا همین که یک نفر می آید اطراف میدان که کارگر انتخاب کند، فوری یقه اش می کنند و با 30 درصد کمتر از قیمت واقعی حاضر به کار می شوند و ما هم مجبوریم خودمان را کنار بکشیم او اضافه می کند: کسی در این دوره و زمانه دنبال دردسر نمی گردد. کارفرما هم کارگر ارزان می خواهد آن هم کارگری که حرفی از بیمه نمی زند. نمی دانم شاید برای افغان ها این دستمزد صرف کند. خوب به هرحال خانواده شان اغلب ایران نیستند و می توانند پس انداز کنند. او از بی معرفتی کارفرما هم می گوید: دیروز یکی از کارگران ایرانی از روی دیوار پایین افتاد و دچار کوفتگی شدید شد. بعدازاین که آن کارگر برای مراجعه به دکتر محل کار را ترک کرد، کارفرما همه کارگران را جمع کرده و گفت: هرکسی بگوید عبدالرضا اینجا کار می کرده از فردا سرکار نمی آید، گفتم که حواستان باشد. ساختمان؛ تنها مآمن افغان ها بعدازاین کارگر ایرانی سراغ یکی از افغانی ها هم رفتم. نامش بشیر بود. حدود 10 سال بود که در ایران زندگی می کرد. خودش می گفت به هرحال ایران از افغانستان بهتر است و ما باید کارکنیم. از او در مورد دستمزدش در ساختمان پرسیدم که پاسخ داد: ما افغان ها بیکار نمی شویم. چون ترجیح می دهیم با دستمزد کمتر هم کارکنیم. البته ایرانی ها ناراحت می شوند و شاید هم تا حدودی حق داشته باشند اما ما که در ایران شغل دیگری نمی توانیم داشته باشیم. حتی برای دست فروشی هم مشکل داریم و تنها جایی که می توانیم کارکنیم، ساختمان سازی است. شاید به همین دلیل است که برای کارفرما تا پای جان کار می کنیم چون گزینه بهتری نداریم. او در ادامه به مشکلات کارگران افغانی اشاره می کند و می گوید: هر بلایی که در ساختمان سازی سر ما می آید، کارفرما به راحتی شانه خالی می کند چون شرایط ما را می داند. باور کنید شرایط ما از بسیاری از کارگرها سخت تر است. البته زمانی که ساختمان سازی رونق داشت شرایط تا این اندازه سخت نبود و حتی کارگران حکمرانی داشتند و سر گرفتن حقوقشان با کارفرما چانه می زدند اما در این وضعیت بیکاری دوره حکمرانی کارفرما است. ایرانی ها را نمی دانم اما ما افغان ها مجبوریم کارگر ساختمان باشیم.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :