مفرغ یا برنز یکی از متداول ترین آلیاژها برای ریخته گری پیکره های فلزی بوده است. تا چندی پیش این گونه تصور می شد که یونانیان برای نخستین بار پیکره هایی به اندازه های طبیعی و تمام قد ساختند.
یکی از نمونه های جالب این موارد، تندیس ورزشکار پیروز است که تاریخ ساختش به 310 ق. م. می رسد. اما وقتی دومورگان در سال 1903 پیکره تمام قد ملکه ناپیراسو را در شوش کشف کرد، مقام برتر و پیش کسوتی در پیکره سازی هم اندازه انسان به عیلام رسید.
نقطه اوج هنر ریخته گری
پروفسور پی یر آمیه، از اساتید موزه لوور پاریس می گوید: این تندیس نه تنها اثری هنری، بلکه نقطه اوجی در هنر ریخته گری مفرغ است و حضور صنعتگرانی فوق العاده ماهر و چیره دست را در سرزمین عیلام نشان می دهد. در شکل کنونی، این تندیس اثر هنری بسیار بااهمیتی است که به قصد بزرگداشت و تکریم شهبانوی عیلامی ساخته شده و درواقع ارزش و اعتبار زن را در تمدن باستانی عیلام نشان می دهد.
تندیس 3000 کیلویی ایران باستان
دکتر پیتر مایرز، فلزشناس و کارشناس فنی از موزه هنر لس آنجلس این تندیس را از نزدیک بررسی موشکافانه کرده است: تندیس ملکه ناپیراسو که تاریخش به حدود 3300 سال پیش می رسد، مورد بسیار جالب توجهی است که از چند زاویه می توان درباره اش صحبت کرد. اولاً این تندیس یکی از بزرگ ترین و سنگین ترین ساخته های مفرغی است که از دنیای کهن بازمانده است. درحالی که حاضر وزن این تندیس با توجه به این که سر و بازوی چپ آن مفقودشده است، به 1750 کیلوگرم می رسد. درنتیجه می بایست در وضع اصلی اش 2000 کیلوگرم وزن می داشته.
این تندیس، افزون بر این ها، یک اثر و آفریده هنری هم هست و کیفیت هنری خارق العاده ای دارد. به لحاظ ساخت، واقعیت گراست، و خیلی خوب ازکاردرآمده، و جزئیات تزئینی سطح تندیس از هنرمندی و سازندگی متعالی نشان دارد. برای نمونه، پیداست که این بانو جامه ای با دامن بلند و آستین کوتاه به تن دارد و رویش توری مخصوص آن دوران را پوشیده، به مچ دست راستش چهار النگو و به انگشت دست چپش انگشتری دارد.
مجسمه ملکه ناپیراسو چگونه شناسایی شد؟
شناسایی این تندیس با عنوان ملکه ناپیراسو چندان پیچیده نبود، زیرا نوشته ای عیلامی در جلوی دامن، کار را آسان کرد. ترجمه نوشتار عیلامی چنین است: من ناپیراسو همسر اونتاش ناپیریشا. آن که پیکره مرا بدزدد، آن که آن را خرد کند، آن که نوشته اش را از میان ببرد، آن که نام مرا محو کند، باشد که به نفرین (ایزدان عیلام) ناپیریشا کریریشا و اینشوشیناک گرفتار آید و نامش از روزگار محو گردد و دودمانش بخشکد. این است دعای ناپیراسو...
روش کار ساخت مجسمه ملکه ناپیراسو
سنگینی و ابعاد و ظرافت و واقعی بودن این پیکره از وسعت و پیشرفت کار ذوب فلز در عیلام و از مهارت و استادی سازندگانش حکایت دارد. این کار را باید در دو مرحله ریخته باشند. در وهله اول نمونه مومی را به کارگاه برده و پوسته بیرونی را که از جنس مس است، ریخته اند و بار دوم آن گونه که پژوهش های دقیق نشان می دهد، بخش درونی مجسمه را با مفرغ (برنز) مذاب پرکرده اند. روش کار به این ترتیب بود:
در گام نخست، از خاک رس یک دایره گلی به ضخامت هشت سانتی متر روی کف کارگاه درست کرده اند. بالای این پایه، دو میله مسی یا مفرغی را به صورت بعلاوه با مقطع تقریبی 3 3 سانتی متر، روی هم نهاده اند. بعد شکل دامن که شبیه زنگوله است را با گل درست کرده اند تا ارتفاع آن به 55 سانتی متر رسیده. سپس دو میله مسی یا مفرغی دیگر به صورت بعلاوه روی این زنگوله نهاده اند.
با افزودن قطعات گلی دیگر قسمت بالای پیکره را نیز شکل داده اند. سپس پیکره گلی را خشک کرده اند که تا حد امکان قطره ای آب یا رطوبت در آن نماند. مرحله اصلی ازآنجا شروع شده که پیکر را موم اندود کرده، و درواقع اصل پیکره ناپیراسو را با موم شکل داده اند. این بخش دربردارنده تنه و بازوها و دست ها بوده و سر پیکره را شامل نمی شده. سر پیکره به صورت مجزا ولی با همین روش ساخته شده است. ضخامت پوشش مومی در بعضی جاها 5/2 سانتی متر بوده، ولی برای شکل دادن دست ها و پاها، ضخامت آن را به ده سانتی متر رسانده اند.
برای تقویت بیشتر موم و اتصال دولایه گلی درونی و بیرونی، حدود 100 عدد میله نازک را در موم و بدنه گلی فروکرده اند، که در حال حاضر 9 عدد از این میله ها قابل شناسایی هستند. در مرحله بعد پوشش ضخیمی از گل رس را بر روی بدنه مومی پوشانده اند. آنگاه همه آن ترکیب را به طور کامل حرارت داده یا در کوره گذاشته اند. بدین ترتیب درحالی که موم داخلی ذوب و تخلیه شده، بدنه داخلی و خارجی قالب اصلی به دست آمده است.
در مرحله بعد، از منفذ مخصوص به داخل این قالب، مس گداخته ریخته اند. ازآنجاکه در پیکره جای صفحه جدایش در مس دیده نمی شود، می بایست کار ریخته گری یک باره و بدون وقفه انجام شده باشد، و احتمالاً مس گداخته را با بوته های کوچک تر ولی پی درپی و با سرعت به درون قالب ریخته اند.
پس از سرد شدن، پوسته خارجی قالب را از روی بدنه مسی جدا کرده اند. سپس پیکره مسی را تمیز کرده و سطح فلزی اش را جلا داده ، میله های کوچک را بریده و یا خارج کرده اند و مثل همان کاری امروز می کنند، با قلم زنی جزئیات و ظرایفی پیکره مانند چین وچروک دامن را شکل داده اند و آرایه هایی به آن افزوده و بخش نوشتاری را اضافه کرده اند.
پس ازآن باید پیکره را برگردانده و گل های خشک شده بخش میانی را از درون آن خارج کرده باشند. چهار میله بیرون زده از پیکره در این بخش بی شک کمک بسیاری کرده اند تا حمل ونقل پیکره به راحتی امکان پذیر شود و برای مرحله بعدی تولید آماده گردد.
سپس پیکره را سروته کرده اند و این بار آن را با آلیاژ مفرغ مذاب که ترکیبی از مس و 11% قلع بوده، پرکرده اند. این کار را احتمالاً با بوته های بزرگ به صورت پی درپی و بی وقفه به انجام رسانده اند. ازآنجاکه مس در دمای 1038 درجه سانتی گراد گداخته می شود، ولی مفرغ در دمای 810 تا 1000 درجه سانتی گراد ذوب می شود، با ریختن مفرغ گداخته در درون پوسته خارجی مسی، که نقطه گداز بالاتری دارد، صدمه ای به پوسته نرسیده و تغییرات نامطلوبی در پوسته بیرونی به وجود نیامده است.
مراحل بعدی شامل بریدن و بیرون کشیدن میله های اضافی، و از همه مهم تر قرار دادن دقیق سر ناپیراسو بر روی بدن بوده است. به احتمال زیاد آذین هایی از ورقه های طلا یا نقره، سر ناپیراسو را زیبایی بیشتری بخشیده بوده اند.
شناخت نقطه ذوب فلزات
این پیکره، افزون بر کیفیت های ممتاز زیباشناختی اش اطلاعات مفیدی در مورد مسائل فنی و فن آوری آن دوران به دست می دهد. ازجمله این که، در عیلام صنعت ریختن پیکره های بزرگ برنزی به رشد عالی رسیده بوده و توانایی تکنولوژیک تولید دمای بالا و حفظ آن برای مدت طولانی در بوته های متفاوت حاوی مس و مفرغ گداخته، برای ریختن پیکره های بزرگ وجود داشته است. دکتر پیتر مایرز، استاد موزه هنر لُس آنجلس دراین باره معتقد است: به کارگیری بخش میانی مفرغی که در پوسته خالی مسی شاید منحصربه فرد باشد، ولی درعین حال نشانگر آن است که عیلامی ها دانش پیشرفته ای در شناخت نقطه ذوب فلزات و ترکیب آلیاژی آن ها داشته اند. این مقدار فلز، یعنی دو تُن، که فقط برای ساخت یک تندیس به مصرف رسیده، نشان دهنده اوج فن آوری حرفه ای است که مهندسان فلز گر در سه هزار و دویست سال پیش به آن دسترسی داشته اند.