سهم کودکان در معماری فضای شهری
شهرنشینی متراکم و تودرتوی شهرهای کنونی و معماری فشرده ای که در طراحی و ساخت آپارتمان اجرا می شود وضعیت بغرنجی برای کودکان شهرنشین ایجاد کرده است. به واقع کودکان فضایی برای بازی ندارند؛بازی یا فعالیت آزادی که به شدت نیاز زیستی کودکان است. درگذشته ، باوجود حیاط ها و باغچه ها بسیاری از نیازهای بازی کودکان در داخل فضاهای خصوصی یا نیمه خصوصی خانه ها برطرف می شد. اما امروزه و از سر ناچاری ، با تغییر الگوی سکونت به روش آپارتمان نشینی ، حیاط ها کمتر می توانند پاسخگوی نیاز کودکان باشند. براین اساس است که حتماً تعامل کودکان با محیط شهری و معماری آن ضروری است. لذا محیط کوچه و خیابان برای کودک ، فراتر از گذر یا معبر ساده تلقی می شود و کوچه ها و خیابان ها به عنوان فضاهای بازی غیررسمی تلقی می شوند. در این فضاهای شهری است که امکان تعامل گروه همسالان با اجتماع پیرامون خود شکل می گیرد. تعامل کودکان در محله ها ، باعث شکل گیری و آزاد شدن نیروی انگیزشی قوی به نام حس تعلق به مکان در کودکان می شود. امکان ندارد که یکی از ما ، خاطره ای از محله دوران کودکی خود نداشته باشیم و محال است حس تعلق مکانی به محله زادگاه ، در کسی وجود نداشته باشد. تعلق مکانی درواقع مانند یک لنگرگاه روانی مطمئن رابطه میان کودک و محیط او را برقرار می کند و از مهم ترین عناصر تقویت کننده هویت فرد است که روانشناسان به اهمیت آن اذعان دارند. این حسی است که به مرورزمان شکل می گیرد و به نوستالژی مکان تبدیل می شود. جالب است که این تعامل قوی محیط با کودک و بالعکس را زمین های بازی طراحی شده در فضاهای شهری نمی توانند ایجاد کنند. به همین دلیل است که معماران و مدیریت شهری باید طراحی کوچه ها و خیابان ها را نه تنها به عنوان گذرگاه عبور و مرور ، بلکه مکانی در راستای یادگیری کودکان نسبت به مفاهیم، روابط،شکل ها، اندازه ها ، رنگ ها و حتی مسائل زیباشناختی شهری نیز لحاظ کنند. تمام صاحب نظران تعلیم و تربیت در مورد کودک عقیده دارند که کودک، حاصل سیستمی است که ساخته طبیعت و محیط و یا تربیت و تجربه است. معنای این حرف آن است که همه محیط هایی که کودکان در آن ها حضور پیدا می کنند، برایشان ارزش فراگیری دارد. دانش کودک ، دانش ناشی از حضور او در محیط است. بنابراین طراحان محیط شهری نباید معماری غیرقابل درکی برای کودک عرضه کنند. البته این حرف، انتظاری تحقق نیافتنی است. اما حداقل بخش هایی از فضاهای شهری مانند فضاهای بازی و پارک ها ، حتماً باید شرایط مناسب را برای تجربه کردن محیط در اختیار کودکان قرار دهد تا آنان برای ورود و زندگی آینده در شهر در سنین بالاتر آمادگی پیدا کنند. اما متأسفانه گشت وگذاری اجمالی در فضاهای بازی کودکان (که سهم آن در سبد معماری شهری ما اندک است) نشان می دهد که گویی تعامل کودکان با فضاهای شهری باز (محله، کوچه و. . . .) و حتی برخی فضاهای بازی مختص آنان ، از سوی مدیریت شهری کم اهمیت انگاشته می شود. شهرها برای کودکان ما خطرناک اند . بنابراین خانواده ها ترجیح می دهند تا آنجایی که ممکن است کودک خود را در اماکن حفاظت شده نگه دارند تا زمانی که او به سن رویارویی با محیط شهری برسد. لذا روزبه روز، عرصه تحرک و خودنمایی کودکان کوچک تر و تنگ تر می شود.این در حالی است که برخی مدیران ، معماران و طراحان شهری دانسته یا نادانسته ، شهر را برای برآوردن نیازهای روزمره بزرگ سالان ساخته و آماده می کنند غافل از آنکه کودکان جایگاه مناسبی در طراحی فضاهای شهری ندارند. هر چه قدر شهرنشینی بیشتر می شود، شهر برای کودکان غیرقابل دسترس تر می شود. از سوی دیگر در احداث فضاهای بازی یا فضاهای فعالیت آزاد مخصوص کودکان، نکته ای که از آن غفلت می شود این است که کودکان نیاز به ارتباط با محیط طبیعی دارند. آن ها ذاتاً موجوداتی طبیعت خواه و زیست دوست متولد می شوند. روانشناسان بهترین رابطه کودک با طبیعت را تجربه و لمس طبیعت توسط کودک می دانند. اما محیط های مصنوعی بازی ، امکان این مکاشفه و رشد و خلاقیت را فراهم نمی کنند. کودکان در محیط مناسب اطراف خود ترجیح می دهند ساعت ها با آب و ماسه بازی کنند، در میان درختان دوندگی داشته باشند، با بالا رفتن از موانع ، دویدن ، سرخوردن و غلتیدن ، تجربیات گران بهایی کسب کنند. فعالیت کودک در محیط بازی که ساختار طبیعی دارد از چند جنبه دیگر نیز مفید است و علاوه بر لذت و ماندگاری تجربیات بازی ، احساس امنیت و آسایش را در کودکان دوچندان می کند. براین اساس است که از معماران و طراحان محیط های ویژه کودکان انتظار می رود : 1- درک محیط و گسترش شناخت را برای کودکان در محیط شهری افزایش دهند. 2- حفظ سلامت و امنیت جسمی و گسترش مهارت های بدنی را در سازه های خود لحاظ کنند. 3- در معماری خود پیوند کودکان با محیط را فراموش نکنند و به ارتقا و گسترش انگیزه های آن در تجربه کودکان با محیط توجه داشته باشند. معماران فضاهای شهری به طور عام و در فضاهای بازی کودکان به طور خاص لازم است همواره به خاطر داشته باشند که کودکان دنیای اطراف خود را نوعی زمین بازی تصور می کنند . آن ها زمین زیر پای خود را می شناسند ، صداها و بوهای پیرامون خود را درک می کنند ، نور محیط را با شدت طبیعی آن حس می کنند و مفهوم ابعاد و فاصله ها را در محیط درک می کنند. پس یک معمار فضای بازی کودک باید عناصر طبیعی را با همان کیفیت اصلی آن در طراحی فضا و سازه خود لحاظ کند زیرا که کودکان تنوع طلبند و طبیعت منبع پایان ناپذیر تنوع است. به معماری محیط اطراف کودکانمان بیشتر بها دهیم.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :