راه و راه سازی در دوره قاجار
شواهد تاریخی نشان می دهند هرگاه قدرت حکمرانان در فلات ایران فزونی یافته، توجه ویژه ای به راه و راه سازی شده است و به عکس در زمان هایی که از قدرت آن ها کاسته می شد یا در معرض تهدید قرار می گرفتند، به همان میزان، توجه به راه و راه سازی کاهش می یافت. راه و راه سازی در ایران همواره متأثر از سه عامل مهم بوده است: امنیت، رونق اقتصادی، اندیشه ترقی خواهانه حکومت وقت. از نمونه های توجه به راه سازی در ایران باستان را می توان در دوره هخامنشیان و در عصر اسلامی در دوره سلجوقی و صفوی مشاهده کرد. در این دوران با توجه به قدرت بدون رقیب حاکمان، بیش از دیگر ادوار دیگر به راه و راه سازی توجه شده است. قدرت نظامی، امنیت سرزمین را تضمین و متعاقب آن چرخ های اقتصاد به حرکت درآمده و با به وجود آمدن اَفکار ترقی خواهانه در حاکمان وقت، به راه سازی و امنیت راه ها توجه ویژه ای شده است. باید توجه داشت که صرف قدرتمندی حکومت ها دلیلی بر التفات به گسترش راه سازی نبوده است چنانکه بعد از سلجوقیان در دوره ایلخانان و تیموریان، باآنکه قدرت نظامی و اقتصادی حکومت بسیار بود اما به علت نبود روحیات ترقی خواهانه در سلاطین، با توجه چندانی به امر راه سازی مواجه نیستیم. این روند تا دوره صفوی ادامه یافت تا اینکه در این عصر و به ویژه در دوران سلطنت شاه عباس کبیر، راه و راه سازی جانی دوباره گرفت. بااین حال راه سازی در این دوره با تلاش ها برای ایجاد و گسترش راه ها در دوره سلجوقی و هخامنشی تفاوتی بزرگ داشت و صفویان به ناچار تن به محدودیت هایی دادند. راه سازی صفویان اندیشه اقتصادی و ترقی خواهانه صفویان ذیل اندیشه های پدافندی آن ها در مقابل خطر تهاجم عثمانی قرار داشت؛ ازاین رو توجه به گسترش راه ها بیشتر معطوف به مسیرهای داخلی بود و نه راه های بین المللی. این الزام زمانی بیشتر خودش را نشان می دهد که راه سازی صفویان در مرزهای شرقی را با راه سازی در مناطق غربی مقایسه کنیم. در مرزهای شرقی به سبب رابطه دوستانه با چین و هند به راه سازی، پل سازی، ایجاد کاروانسرا و... توجه ویژه ای شد و در مقابل اهتمامی به ایجاد این امکانات در مناطق غربی نمی شد. رویکرد حاکمان صفوی نسبت به دوستان شرقی خود، حفاظت و تعمیر راه ها و متعلقات آن ازجمله کاروانسراها و قلعه ها (برای تأمین امنیت کاروان های بازرگانی) بود و در مقابل نسبت به همسایه غربی، در پیش گرفتن سیاست زمین های سوخته و ویران کردن هر آنچه ممکن بود در زمان جنگ مورداستفاده عثمانیان قرار گیرد. اولئاریوس دراین باره آورده است: شاه عباس کبیر پی برد که ترک ها (عثمانی ها یا ترکیه ای های فعلی) اغلب به مکان های حفاظت شده و مستحکم هجوم می آوردند، مناطقی را که بازشده بودند به حال خود گذاشت و ضمناً باور داشت که استحکامات و قلاعی که نزدیک مرزها و گذرگاه ها قرار دارند، برخلاف استحکامات واقع در میان مملکت زیانشان بیش از سودشان است، بنابراین دستور داد که دیوارهای مستحکم تر بخش جنوبی را خراب کنند و مانند مکانی باز به حال خود بگذارند. همین کار را در شهرهای بزرگی چون تبریز یا تاوریز، نخجوان و گنجه نیز انجام داد. سیاست عثمانی ها قابل توجه است که یکی از این تخریب ها که تخریب قلعه تبریز بعد از بازپس گیری عثمانیان بود، حاشیه ساز می شود. داستان این تخریب به این گونه است که طبق سیاست پدافندی شاه عباس کبیر این قلعه محکوم به نابودی باید حذف می شد! عثمانی ها فرصت را مغتنم دانسته، به نوعی جنگ روانی در پیش می گیرند و شایع می کنند ایرانیان به شهر تبریز علاقه ای ندارند و در آینده ای نزدیک تبریز نیز به سرنوشت شهرهای ایروان و نخجوان دچار شده، مردمانش محکوم به کوچ از موطن و آواره شدن در بلاد دیگر خواهند شد. سیاست عثمانی ها گویا کارساز افتاد و نشانه های شورش مردم بر ضد حاکمیت نمایان شد. شاه عباس کبیر که پیش ازاین در جنگ رودررو پیروز شده بود، صلاح را در این دید که به وفاداری مردم منطقه اعتماد کند. ازاین رو با عقب نشینی از دستور پیشین، فرمان به تعمیر و نگهداری مواضع دفاعی شهر تبریز می دهد. مؤلف تاریخ عالم آرای عباسی می آورد، با این کار بر رومیان (عثمانی ها) و امرای اکراد و مردم دور و نزدیک ظاهر شد که جنود قزلباش (حاکمیت) دل بستگی به آن ملک (تبریز) دارند و آسان دست از آن برنمی دارند. حکومت قاجارها با مرگ شاه عباس، سیاست و رویه ملک داری او نیز رو به ضعف و فراموشی نهاد و با حمله افغان ها و سقوط صفویان، دوره پرتنش و آشوبی در تاریخ ایران شروع شد که با از سر گذراندن حکومت های کم دوام افشار و زند، به قاجارها ختم شد. نگارنده از این بابت این برش های تاریخی را برگزیده چون بر این باور است که تحولات عظیم عمرانی در یک کشور، بیش از هر چیز نیازمند ثبات و آرامش است. سال های نخستین هر حکومتی در تاریخ ایران معمولاً زمانی برای حذف رقبا و اعمال قدرت شخص حاکم بوده است و طبعاً نه پولی در خزانه و نه زمانی برای اندیشه درباره به انجام رساندن طرح های عظیم عمرانی نمی مانده است. ابتدای دوره قاجار نیز مستثنا از این قاعده نبود و به ویژه با اولویتی که برای جنگ با روس ها در سال های آغازین حکومت این خاندان وجود داشت، تا دوره ناصری اقدامات اندکی درباره راه و راه سازی (آن هم عمدتاً در محدوده و اطراف تهران) صورت گرفت. در این دوره علاوه بر جنگ های ایران و روسیه، عواملی چند باعث جلوگیری از ساخت وساز راه ها و متعلقات آن می شد. ناامنی های سیاسی و نظامی، اقتصاد خودبسنده و منزوی ای را در پی آورده بود که امکان تولید ثروت در حجم زیاد را منتفی می ساخت. ازآنجاکه بازرگانی عامل مهمی در تولید ثروت دانسته نمی شد و میان حکام وقت نیز روحیه ترقی خواهانه ای جوانه نزد، عنایتی از سوی آن ها به راه و راه سازی و درمجموع آبادانی مملکت دیده نشد. مقدمه توجه به راه سازی و تلاش به حفظ و گسترش راه های مواصلاتی، قوام سیاسی و نظامی حکومت ها است که این مهم نزد قاجارها وجود نداشت. در این دوره کشور در محاصره دولت های متخاصم روس و عثمانی و استعمار انگلیس قرارگرفته بود و مناطق مرزی به شدت پرتنش بودند؛ ازاین رو خواه ناخواه، حکومت وقت نمی توانست برای راه سازی و امنیت راه ها اولویتی قائل شود. با چنین چشم اندازی که پیش روی قاجارها بود و با توجه به ضعف سیاسی و نظامی ایران وقت، کاملاً طبیعی می نماید که بسان سایر عوامل ترقی و پیشرفت، راه سازی نیز در عقب ماندگی خود باقی بماند و از سوی ایرانیان تلاش چندانی برای ساخت یا احیای آن ها مشاهده نشود. البته ایرانیان برای توجیه کم کاری خود پاسخی داشتند؛ آن ها معتقد بودند یگانه عامل ناممکن بودن راه سازی در ایران فقدان چوب و آهن در کشور است و از آن گذشته با داشتن حیوانات بارکش عالی (پولاک: 1368، 301) کدام دیوانه ای برای ساخت راه هزینه می کند؟!
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :