مرگ برای همسایه نیست
سحرگاه پنجم دی ماه 1382 بود که غرش زمین خواب مردم بم را آشفته کرد. خوابی که برای برخی آخرین خواب بود و برای برخی دیگر شروع یک کابوس؛ کابوسی که شاید هیچ کدام از مردم بم حتی در خواب هم ندیده بودند. حالا دیگر شهر در تب زلزله می سوخت و نخل ها قامتشان خم شده بود و این گونه بود که در آن سپیده دم رؤیای کسانی که در خواب بودند برای همیشه جاودان ماند و آنان که مجالی برای نجات خود یافتند کاشانه از دست دادند و چه بسا داغ از دست دادن پدری، مادری و یا عزیز دیگری تا ابد بر لوح دلشان نقش بست. تاریخ کشور ما ازاین دست زلزله ها کم ندارد. همچنان که قبل از بم، زلزله منجیل و رودبار و بعدازآن زلزله آذربایجان به وقوع پیوست و باعث بی سروسامانی بسیاری از مردمان ایران زمین شد. آری ما حتی بعد از زلزله بم فقط برای مدتی زلزله را گفتمان غالب خودمان قراردادیم و در ادامه به تصور اینکه مرگ فقط برای همسایه است، همه چیز را به نسیان سپردیم. همچنان که بعد از زلزله بم سازمانی به نام مدیریت بحران تشکیل شد تا از بروز حوادثی مشابه بم جلوگیری شود، اما امروز شاهدیم که با تغییر مأموریت ها تمام امور معطوف به بعد از بروز حوادث شده است؛ اقداماتی نمی تواند مرهمی بر دل داغ دیدگان باشد. امروز اگر کسی از نظارت ها بپرسد، باید گفت خبری نیست. هر چه هست دعوای شهرداری و سازمان نظام مهندسی برای ارجاع کار ها بیشتر خبرساز است. متأسفانه در مورد اجرای درست ساختمان ها هم نمی توان اخبار خوشایندی را مخابره کرد. کماکان پزشک، مغازه دار، آرایشگر، خبرنگار و .... ساختمان می سازند. زلزله ها همچنان در کمین اند و حتی اگر ما فراموش کنیم، زمین بیدار است.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :