menu
جستجو
ورود

ثبت آگهی رایگان

گلایۀ یک آتش نشان از مسئولان

محمود قصاب یکی از آتش نشان های مجروح فاجعه پلاسکو که در بیمارستان بستری شده است، از روز حادثه، امکانات کم آتش نشانی، کمک های مردمی و ... سخن گفت. در طبقه منفی یک بیمارستان رسول اکرم عده ای جوان مشغول خندیدن با دوست و همکار میان سال خود بودند، اما هر بار بحث از اتفاقات هفته گذشته می شد آن ها ساکت می شدند و به آرامی به هم دیگر می گفتند هیس، چیزی نگویید ضربان قلب محمود بالا می رود . محمود قصاب از آتش نشان های آسیب دیده فاجعه پلاسکو است. او که مجروح جنگی و برادر شهید هم هست، هفته گذشته در عملیات پلاسکو زخمی و بیمارستان رسول اکرم آورده شد، او را آنژیو کرده اند و قرار است ریه هایش را هم ساکشن کنند. چه اتفاقی در روز حادثه پلاسکو رخ داد؟ پنجشنبه دو هفته پیش چند گروه از آتش نشان هایی که محمود هم میان آن ها بود 20 دقیقه بعد از گروه اول و قبل از ریزش ساختمان وارد محل حادثه شدند و به آن ها دستور داده شد تا بعد از خروج گروه اول وارد ساختمان شوند، اما هنگامی که گروه اول خارج شدند ساختمان شروع به ریزش و شرایط کاملاً تغییر کرد. او درباره حوادث بعد از خروج گروه اول گفت: هنگامی که آن ها بیرون آمدند طبقات بالا شروع به ریزش کرد و در همان طبقات یک انفجار رخ داد، می گفتند در طبقات بالا 10 هزار لیتر آب که برای خود ساختمان است، وجود داشت، بعد از انفجار آن 10 هزار لیتر آب که پایین آمدند باعث شد پله های سمت چپ ساختمان تخریب شوند. محمود با گفتن این حرف ها و یادآوری آن صحنه ها کمی خلقش تنگ شد، اما ادامه داد: این اتفاق ها باعث شد ستاد فرماندهی زمانی که تقریباً نیمی از ساختمان ریخته بود دستور دهد که ساختمان تخلیه شود، همین موقع بود که برخی از مردم عادی به داخل پلاسکو به دنبال مال خود رفتند ما هم به داخل رفتیم و برخی را ساختمان خارج کردیم، اما در لحظات برخی از مردم باور نمی کردند که ساختمان در حال تخریب است، آن ها می گفتند غیرممکن است اینجا تخریب شود . محمود و برخی دیگر از آتش نشان ها در این زمان افراد زیادی را از داخل ساختمان خارج کردند و درست هنگامی که آن ها برای استراحت به بیرون می آیند ساختمان فرومی ریزد. برای لحظه ای صدای محمود آرام شد و با غم شدیدی درباره ادامه ماجرا گفت: ساختمان ریزش کرد و وقتی برگشتیم و نگاه کردیم دیدیم همه بچه ها داخل مانده اند. وقتی چشمانم را باز کردم در اورژانس بودم بعد از ریزش ساختمان در روز اول این آتش نشان برای کمک به عملیات آواربرداری در منطقه ساختمان می ماند و شب به ایستگاه آتش نشانی خود برای استراحت می رود و فردای آن روز دوباره به محل حادثه بازمی گردد. چند روز بعد اولین اجساد در محل حادثه پیدا شدند، محمود هم آن روز در محل حادثه حضور داشت. دوباره صدای محمود آرام شد و در رابطه با آن روز گفت: زمانی که جسد بچه ها را هم از زیر آوار برداشتیم چیزی از آن ها باقی نمانده بود. وقتی جسد سومین شهید را درآوردیم من از حال رفتم، چشم های خود را که باز کردم دیدم در اورژانس هستم. در ابتدا من را به بیمارستان امیرالمؤمنین بردند که گفتند جا ندارند و بعد من را به اینجا آوردند. محمود در پاسخ به پرسشی در رابطه بااینکه آیا در این مدت در اورژانس کسی از مسئولین به او سرزده است یا نه؟ گفت: فقط بچه های اداره، همکاران، فرمانده و مدیر منطقه به استقبال آمدند و از مسئولان شهری کسی از من خبری ندارد. اگر بیسیم داشتیم شاید به جای 16 آتش نشان 3 نفر شهید می شدند محمود هم اما در ادامه حرف هایش از امکانات ضعیف آتش نشانی گله کرد و گفت: امکانات آتش نشانی نسبت به کارکنانش بسیار ضعیف است، هر نفر از ما باید بیسیم داشته باشد، اگر بیسیم داشتیم احتمال داشت به جای 16 شهید، 3 یا 4 نفر شهید می شدند، اگر بیسیم داشتیم تعداد قربانی ها خیلی کمتر بود. او در رابطه با نحوه اطلاع رسانی فرمان تخلیه به افرادی که طبقات بالابودند گفت: کسانی که بیسیم داشتند به افرادی که بیسیم نداشتند خبر دادند، برخی از راه پله فرار کردند، برخی پریدند، برخی هم به سرعت از ورودی ساختمان خارج شدند، اما برخی از افراد که بیسیم نداشتند هم تا خبر را گرفتند تا خارج شوند دیر شده بود. بچه های آتش نشان خیلی اذیت شدند. درحالی که دختران محمود به چشم قهرمانشان باافتخار نگاه می کردند، او از نقش کمک های مردمی در این چند روز گفت: فکر نمی کنم آن قدر که مردم به فکر ما هستند، مسئولان به فکر ما باشند. چه هنگامی که در جنگ، جنگیدیم چه الآن، هر کار برای مردم انجام دادیم کم است. ما واقعاً شرمنده بودیم که چگونه کمک های مردمی را جبران کنیم.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 291

فهرست مطالب شماره 291

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

دیدگاه خوانندگان :


دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

صفحه اصلی خانه
×