گزارش پیام ساختمان از پروژه های ساختمانی سطح شهر
بسازبفروش ها از کجا می آیند؟
زمانی که می خواستیم در ساختمان ساکن شویم. یکباره قیمت ملک بنده به طرز عجیبی بالا رفت. با یک حساب سرانگشتی چهار برابر پولی که هزینه کرده بودم، گیرم می آمد. این شد که تصمیم گرفتیم اجاره نشینی را ادامه دهیم و خانه را بفروشیم. این روند ادامه پیدا کرد و بعد از آن هم تا سال 90 به قول معروف «می ساختم و شیرین می فروختم.» به اینجا که می رسد با صدای بلند می خندد و می گوید: این فقط مختص من نیست. 50 درصد سازنده های امروزی کارگران دو دهه پیش هستند
گروه
ساخت و ساز: ساختار صنعت ساختمان در کشور ما سنتی است. بدین معنا که اولا مصالح
مورداستفاده به روش سنتی تولید می شود و دوم اینکه اجرای ساختمان هم با روش سنتی و
توسط افرادی که تخصص ندارند، صورت می گیرد. این در حالی است که ساختمان سازی در
کشور های توسعه یافته همانند تمامی صنایع دیگر جز به دست مهندسان و کاردان ها
انجام نمی شود. کارشناسان معتقدند بخش عمده مشکلات کیفی ساخت وسازهای ما ناشی از
حضور مجریان فاقد صلاحیتی است که صرفا با هدف کسب سود های غیرمتعارف وارد عرصه شده اند
و تا زمانی که کار به دست متخصصان سپرده نشود، نظارت مطلوب هم نمی تواند پاسخگوی
انتظارات باشد و عمر ساختمان را افزایش دهد.
سبقت بسیار زیاد تقاضا بر عرضه و به دنبال آن
سودآوری بالا باعث شده تا هر کس با هر شغلی سعی در ورود به عرصه ساختمان سازی نه
به عنوان سرمایه گذار که به عنوان سازنده و فروشنده داشته باشد. البته در سالیان
اخیر خبری از سود های چند صد درصدی نیست و بسیاری از سازندگان نمی توانند خودشان
را راضی به سود های معمول کنند. در ادامه تهیه سلسله گزارش های پیام ساختمان از
پروژه های ساختمانی سطح شهر سراغ چند ساختمان رفته ایم تا ببینیم بسازبفروشی چگونه
شکل می گیرد و این افراد چه کسانی هستند و مهم تر اینکه تا چه اندازه تخصص دارند.
کارگرانی که بسازبفروش می شوند
حوالی میدان راه آهن ساختمانی با اسکلت فلزی
در حال ساخت است. انبوهی از میلگرد های زنگ زده جلوی ساختمان به حال خود رها شده اند.
میلگرد هایی که به نظر می رسد از ساختمان فرسوده قبلی برای سازنده باقی مانده اند
تا مجدد مورداستفاده قرار بگیرند. داخل ساختمان که می شوم چند کارگر افغان مشغول
کار هستند. یک نفر هم در حال بنایی و دیوارچینی است. بلند می گویم با سازنده کار
دارم. بنای ساختمان پاسخ می دهد: خودم هستم. امرتان؟!
بعد از معرفی نشریه از او در مورد نحوه ورودش
به کار بسازوبفروشی می پرسم که پاسخ می دهد: سال 65 بود که از شهرستانمان به تهران
مهاجرت کردیم. اغلب کسانی که از شهرستان به امید کار به تهران مهاجرت می کنند،
معمولا تخصصی ندارند و یک راست سراغ میادین شهر برای کارگری ساختمان می روند.
خلاصه اینکه حدود 5 سال در ساختمان کارگری کردم. بعد از مدتی احساس کردم که می توانم
من هم مانند اوستاها بنایی کنم و دو برابر دستمزد بگیرم. بنایی من حدود 10 سال طول
کشید.
این بنای قدیمی و سازنده امروزی ادامه می دهد:
سال 80 که شد تقریبا از سفت کاری تا نازک کاری ساختمان را بلد بودم. مستأجر بودم.
یک روز تصمیم گرفتم که خودم قطعه ای زمین بخرم و آرام آرام شروع به ساخت کنم.
خلاصه اینکه توانستم بعد از یک سال دو طبقه ساختمان اسکلت فلزی برای خودم و
خانواده ام بسازم تا از مستأجری نجات پیدا کنم.
وی اضافه می کند: زمانی که می خواستیم در
ساختمان ساکن شویم. یکباره قیمت ملک بنده به طرز عجیبی بالا رفت. با یک حساب
سرانگشتی چهار برابر پولی که هزینه کرده بودم، گیرم می آمد. این شد که تصمیم
گرفتیم اجاره نشینی را ادامه دهیم و خانه را بفروشیم. این روند ادامه پیدا کرد و
بعد از آن هم تا سال 90 به قول معروف «می ساختم و شیرین می فروختم.» به
اینجا که می رسد با صدای بلند می خندد و می گوید: این فقط مختص من نیست. 50 درصد
سازنده های امروزی کارگران دو دهه پیش هستند.
متن کامل این گزارش در نشریه شماره 257 پیام ساختمان به چاپ می رسد
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :