پیرامون شهر واندیشه ایرانشهری
تا زمانی که ایده و نظریه ایرانشهری را برای شهرترسیم نکنیم، شهردارها یکی پس از دیگری می آیند بدون آن که شهرها از نظر درونی وبیرونی ارتقا پیدا کند.
مهندس حاجب آل علی
برخی صاحب نظران
توسعه را تحولی بنیادی از جامعه کهن به جامعه مدرن دانسته اند. توسعه پدیده ای جدید
نیست، بلکه با انسان زاده می شود و همراه با تکامل زندگی اجتماعی انسان رشد کرده و
هرگز از آن جدانبوده است. از این رو باید تکامل و توسعه را در تکامل جامعه انسانی جستجو
کرد و همراه با این تعالی، ابعاد جدیدی برای آن در نظر گرفت. در یک نگاه کلی می توان
عنوان داشت که توسعه، کوششی آگاهانه، نهادی شده و مبتنی بر برنامه ریزی برای ترقی اجتماعی
و اقتصادی جامعه است.
حال با این تعریف
کوتاه از مفهوم توسعه به ویژگی های یک شهر زنده مبتنی بر اندیشه ایرانشهری می پردازیم.
همواره فعالان سیاسی و اجتماعی شهر پیش از آنکه به ویژگی های مورد نظر برای شهردار
آینده بپردازند باید الزامات شهر مطلوب را
در اولویت قرار دهند. داشتن نظریه ای در خصوص این که شهر مطلوب چیست و شناخت بایدهای
آن، می تواند ایده اندیشه ایرانشهری ترسیم نماید. بی شک زمانی ایرانشهر ما شهرهایی
دارای روح و فرهنگ را به چشم خواهد دید که ایده و نظریه شهر برای مردم و نخبگان شهری
به درستی ترسیم شده باشد.
ارسطو اثر شگرف خود
«سیاست» را با تعریف موضوع آن، یعنی شهر یا اجتماع سیاسی، آغاز می کند. چنین آغازی
مستلزم آن است که او هدف شهر را شرح دهد. البته منظور و مفهوم شهراز دیدگاه ارسطو دولت
شهرهای یونان است ولی برخی مفاهیم و معانی که توسط وی به کار رفته است، به دلیل فراگیری
در شهرهای امروزی هم کاملا کاربرد دارد.
ارسطو می گوید: «همۀ جوامع به پاره ای از خیر نظر دارند،
آن جامعه ای که بالاتر از همه و فراگیرنده ی همه جوامع دیگر است، خیر برترین را می
جوید و این گونه جامعه است که شهر یا اجتماع سیاسی نام دارد». ارسطو شهروند خوب را
آن کسی می داند که تمام اعمال و فکر و ذکرش در راستای بهبود وضع شهر، یا دقیق تر بگوییم،
رسیدن به خیر عمومی باشد. مقوله شهر و شهروندی چه از نظر لفظ و چه از نظر معنا هر دو
با هم ارتباط تنگاتگی دارند. شهرخوب، شهروند پرسشگر و دارای حقوق و مطالبه را طلب می
کند. شهر موجودی است زنده نه کارگاهی مرتب در حال ساخت وپاخت که مدام باید تغییردرونی
و بیرونی پیدا کند.
بر این اساس شهری
می تواند معیارهایی همچون احساس شادی و سعادت مردمش را با خود همراه داشته باشد که
شهروندانش نسبت به شهر و مکانی که در آن زندگی
می کنند، احساس تعلق نمایند. از این منظر شهر خوب و یا توسعه محور جایی است که افراد
بدون یکدیگر نتوانند زندگی کنند. یعنی فرد در میان اجتماع خود را بازتعریف کند واجتماع
جایی باشد برای پیشرفت و ارائه نبوغ و استعدادهای فردی. درست برعکس یک جامعه توسعه
نیافته توده وار که فرد از ترس تنهایی و معضلات روحی و روانی و بر اساس جبر و ترس به
جامعه پناه می برد تا اجتماع وی را بی رحمانه
ببلعد.
فرق بین یک شهر توسعه
یافته و یک شهر توسعه نیافته را در همین تعبیر فرد و اجتماع می توان تفسیر و تعبیرکرد.
با این تعریف شهرخوب جایی است که آحاد مردم در آن احساس خوشبختی، پیشرفت و سعادت کنند.
ما تا وقتی که نتوانیم بین رابطه فرد واجتماع ارتباط منطقی و ارگانیک پیدا کنیم که
آحاد آن دارای منافع مشترک باشند، از داشتن شهری که انسان را به خیر و سعادت برساند
دور خواهیم ماند.
در همین رابطه احساس
تعلق در شهری که ما بدون نظر وایده ساخته ایم و روز به روز به وسعتش ادامه می دهیم،
کمتر می شود. شهرهای بی قواره ای که یکی پس از دیگری ساخته شده است، ناشی از نبود حس
تعلق به مکان است. به عبارتی انسان تا وقتی که به جایی و مکانی احساس تعلق نداشته باشد،
نمی تواند برای آبادانی، رفاه و آسایش اجتماع خود چاره ای بی اندیشد. یا دقیق تر بگوییم
«اگر پیدایی شهر بهر زیستن است، وجودش از برای به زیستن است» این احساس تعلق را باید
در هویت و فرهنگ ملی که ریشه در اندیشه ایرانشهری دارد، جستجو کنیم.
«آن کس که نمی تواند با دیگران زیست کند، یا چندان به ذات خویش متکی
است که نیازی به همزیستی با دیگران ندارد، یا عضو شهر نیست و یا برتر از شهر است»
کجایی ای وطن
در عدم امکان شناخت
شهر مطلوب در تکرار ملال آور و بی حاصل انتخاب ها و انتصاب ها دل خوش به آنیم که دیگری
خواهد آمد و شاید شهر را نجات دهد. ما در شهرها نه تنها زندگی نمی کنیم بلکه روز به
روز از مولفه های زنده بودن نیز تهی تر از قبل می گردد. ما در سکونت گاه زندگی می کنیم
نه شهر. تا زمانی که ایده و نظریه ایرانشهری را برای شهرترسیم نکنیم، شهردارها یکی
پس از دیگری می آیند بدون آن که شهرها از نظر درونی وبیرونی ارتقا پیدا کند. بنابراین
راهنمای ما برای رسیدن به یک شهر مطلوب و زنده در ایده ایرانشهری است که ریشه در یک
خود آگاهی ملی دارد. قطعا ترسیم شهر خوب، دارای سیمای راستین و زنده بدون اندیشه ایرانشهری
تقریبا غیر ممکن است و توسعه شهرها در نبود این اندیشه ناموزون، بی قواره و بی معنا
خواهد بود و به اتلاف منابع خدادادی و انسانی می انجامد.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :