menu
جستجو
ورود

ثبت آگهی رایگان

یادداشتی از مجله اکونومیست،

بازار آزاد شدنی است؟

عکس شماره 5981 بازار-آزاد-شدنی-است

مجله اکونومیست به اقتصاد باز و بازار آزاد باور دارد. در اقتصاد باز، فضا رقابتی است و به همین خاطر سرمایه گذاران و فعالان اقتصادی به آن تمایل بیشتری نشان می دهند. اما بازارها چقدر می توانند آزاد باشند؟

الن گرینسپن رئیس سابق فدرال رزرو یا همان بانک مرکزی امریکا در پاسخ به این پرسش که چرا بانک ها در مورد وام های خود دچار سهل انگاری شدند و در نهایت بحران بزرگ اقتصادی را برای جهان رقم زدند تنها یک پاسخ داشت: «آنها مدل اشتباهی داشتند.» او معتقد بود که بانک ها به نوع متفاوتی در مورد منافع خود عمل کردند و در نهایت نتوانستند وضعیت را کنترل کنند. به این ترتیب از یک سو بحران بزرگ مالی که به وجود آمده و از سوی دیگر برخی تنش های سیاسی مانند برگزیت یا انتخاب دونالد ترامپ باعث شده نوعی تعصب در برابر دخالت در بازارها به ویژه برای تجارت بین المللی کالاها شکل بگیرد، یعنی همه ترجیح می دهند نوعی دخالت غیرطبیعی صورت بگیرد. اکنون پرسشی که پیش روی سیاست گذاران قرار دارد این نیست که «چطور می توان بازار را آزاد کرد؟» بلکه این است: «اصلاً آیا می توان بازارهای خیلی آزادی داشت؟»این روزها بازار آزاد به صورت عمومی بسیار تحقیر شده و به همین خاطر همه به راحتی معجزه هایی را که از این طریق حاصل شده به دست فراموشی می سپارند. پائول سیب رایت یکی از اقتصاددانان برجسته در کتاب خود با عنوان «شرکت غریبه ها» از خرید یک پیراهن به عنوان مثال استفاده می کند. پیراهن او تولید مالزی است در حالی که ماشین ها و دستگاه های آلمانی با پنبه هندی آن را تولید می کنند و البته بذر این پنبه ها امریکایی است و از آنجا به دست آمده است. روزانه میلیون ها پیراهن با طرح ها و اندازه های مختلف به فروش می رسد. نکته ای که این نویسنده به آن اشاره می کند این است که هیچ کس مسئول عرضه این پیراهن ها نیست. اگر جایی به عنوان مسئول در این زمینه شناخته می شد، پیچیدگی های آن نیز بیشتر نمودار می شد. همه کسانی که در عرضه پیراهن های آقای سیب رایت دخیل هستند از بازارهای مختلف به صورت زنجیره ای به قیمت ها واکنش نشان می دهند. آنها همچنین اطلاعاتی از آنچه باید به بازار عرضه کنند یا به مشتریان خود بفروشند به دست می آورند. یکی از نظریات اقتصادی در یکی از شاخه های اقتصادی به این مسئله می پردازد. بر اساس این نظریه، در بازار رقابتی، قیمت ها حاشیه ای برای ارزش کالا برای مصرف کننده به شمار می آیند. یعنی آنها چیزی فراتر از قیمت خواهند بود. وقتی قیمت و دستمزد در بازار آزاد و رقابتی تعیین شود منابع اقتصادی نیز به صورت کارآمد توزیع خواهند شد. در این حالت اتوپیا یا آرمان شهری خلق می شود که در آن بازار چندان هم نمی تواند آزاد باشد. نظریه ای به ظاهر زیبااین نظریه ظاهراً زیباست و به همین خاطر بسیار وسوسه برانگیز است. اما در این نظریه دنیای واقعی که مردم در آن زندگی می کنند دیده نمی شود. هنوز مخالفت های اساسی بسیاری برای بازار آزاد وجود دارد. یکی از مهم ترین دلایل این است که شرکت ها ناگزیر از قدرتِ بازار برخوردار هستند. در بازار رقابتی کسب وکارهایی وجود دارد که در آن قیمت ها به صورت حاشیه ای برای هرکدام تعیین می شود. در دنیای واقعی برخی از صنایع، شرکت های بزرگی دارند که به سکویی برای مراجعه مصرف کنندگان تبدیل می شود و همین به بازوی آنها در بازار تبدیل می شود و برایشان قدرت به ارمغان می آورد. هرجایی که قدرت باشد هم بدون شک نابرابری به وجود خواهد آمد. برخی از کالاها نیز در بازار آزاد قابل خریداری نخواهند بود نمونه آن سرویس ها و خدمات دفاع ملی است. در بازار رقابتی در این زمینه انگیزه کافی وجود ندارد.وقتی چنین مشکلاتی در بازار ایجاد می شود یعنی به برخی قوانین و مقررات نیاز است. به این ترتیب به حداقل استانداردهایی نیاز است که بتوان در قالب آنها کسب وکارهای مختلف را انجام داد. اگر این قوانین وجود نداشته باشد صنایع یا کسب وکارهای مختلف نمی توانند به درستی کار کنند. کافی است وضعیت بانک ها را در مقابل سرمایه ها و بازارها در نظر بگیرید. آنها بدون شک به قوانین و مقرراتی نیاز دارند تا همه چیز به درستی کنترل شود. البته کسانی که به بازار آزاد اعتقاد دارند همیشه حرف حق و درستی می زنند و می گویند دخالت ها در بازار اغلب ناعادلانه و غیرمنصفانه است. به این ترتیب اکثر دخالت ها در نهایت، هم به ضرر مصرف کننده و هم به ضرر تولیدکننده تمام می شود. اما در حال حاضر خود دخالت ها در کانون توجه قرار دارند. به همین خاطر است که شاید بازارها آن قدر هم نمی توانند آزاد باشند.

انتهای خبر/پیام ساختمان

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

دیدگاه خوانندگان :


دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

صفحه اصلی خانه
×