خانه خویش را کنیم آباد
با وجود نوسانات بی سابقه قیمت واحدهای مسکونی و تجاری در کشور و نهایتا همه اتفاقات ریز و درشتی که طی چند ماه اخیر در صنعت ساختمان رخ داده است، اگر گفته شود اتفاقات چندان مهمی نبوده است شاید در وهله اول برای عده ای قابل قبول نباشد و یا شاید هم به خاطر این نوع نگاه به ظاهر سطحی و عدم توجه به مسایل مهم، تمسخرمان کنند.
البته اینکه گفته می شود اتفاقات رخ داده طی چند ماه اخیر در حوزه ساختمان چندان مهم نبوده به این معنا نیست که واقعیت های موجود این صنعت و معضلات جامعه مرتبط با آن اعم از مستاجر یا فاقدان سرپناه و واحد مسکونی تعمدا یا ناآگاهانه نادیده گرفته می شود، به هیچ عنوان اینگونه نیست. شاید به خاطر ارتباط نه چندان مستقیم از اتفاقات غیرساختمانی جامعه چندان مطلع نبوده و یا از آنها باخبر نباشیم و به همین دلیل هم مهم نشماریم، اما چون از طریق حضور در همایش ها و نمایشگاه های ساختمانی همواره با صنعت ساختمان و مرتبطان و دست اندرکاران آن اعم از مسئولان، متولیان، سیاستگذاران یا فعالان ساختمانی ارتباط مستقیم داریم، از چند و چون و اتفاقات رخ داده در این حوزه هم اطلاع موثق و دقیق داریم.
به عنوان مثال اگر بخواهیم به یک مورد از اطلاع موثق خود از اتفاقات صنعت ساختمان اشاره کنیم، اتفاق نامیمون و بلکه شوم افزایش نامتعارف و برنامه ریزی شده تعداد معاملات مسکن و به تبع آن شعله ور شدن و افزایش قیمت مسکن ابتدا در در یکی دو منطقه از کلانشهر تهران، سپس سایر مناطق پایتخت و کشور بود.
چنانکه پس از یکی دو ماه مشخص شد؛ افزایش تعداد معاملات و قیمت مسکن در مناطق مذکور و کشور نه به خاطر افزایش ارزش واقعی ملک یا قیمت تعیین شده بر اساس جریان عرضه و تقاضای بازار، بلکه یک جریان کاملا ساختگی، روانی و هیجانی از پیش تعین شده بود که در مقطع زمانی خاصی نیز همچون امواج ویرانگر خرابی های غیرقابل ترمیم خود را بر جای گذاشت، با این تفاوت که جریان افزایش تعداد معاملات و قیمت مسکن را می شد کنترل کرد ولی نشد.
اتفاقاتی از این دست مانند عدم نظارت بر اجرای مالیات بر واحدهای مسکونی مازاد، قانون ناقص پیش فروش مسکن، جنگ زرگری نظارت، ناظر و مجری ذیصلاح بین وزارتخانه و نظام مهندسی، سهم خواهی سازمان های حال نذار و به ظاهر مردم نهاد، عدم تامین سامانه املاک و ... در صنعت ساختمان کم نبوده و به نظر می رسد کم هم نخواهد شد، اما اگر به آغاز نوشتار برگردیم یعنی«چندان مهم نبودن نوسانات قیمت واحدهای مسکونی و اتفاقات ریز و درشت رخ داده در صنعت ساختمان » باید بگوییم مسایل کلان کشور خیلی فراتر از مساله یا مسایل یک بخش مانند صنعت ساختمان است.
در حال حاضر آنچه در اتمسفر کشور اتفاق می افتد، خیلی مهمتر از مسایلی است که صرفا در حوزه ساختمان به نوسانات معاملات و افزایش قیمت مسکن منجر شده بود و یا در بخش اقتصادی با افزایش قیمت ارز و طلا سایر اقلام و کالاها را نیز متاثر کرد. البته در اینکه آثار زیانبار ناشی از اتفاقات مهم کلان، ناخواسته دامن ساختمان و اقتصاد را هم خواهد گرفت، هیچ تردیدی نیست، اما نباید اینگونه هم پنداشته شود که به غیر از مسایل اقتصادی ناشی از جهش قیمت های طلا و ارز، مساله مهمتری وجود ندارد و اگر هم می خواهیم این درد درمان شود فقط و فقط باید به فکر درمان اقتصاد بود. نه خیر، اصلا و ابدا با این نگرش نمی توان به اصلاح امور پرداخت.
برای درمان هر درد و یا حل هر مساله ای، ابتدا باید به سراغ علل آن درد یا ایجاد مساله رفت؛ تا علت ها شناسایی و به ترتیب اهمیت حل مساله اولویت بندی نشوند و تا برای برطرف کردن هر کدام از آنها، از میان انواع روش ها و راه حل ها، بهترین و کم هزینه ترین راه حل با نگاه کلان منبعث از تخصص و خرد جمعی انتخاب نشود، امکان نسخه پیچی شفابخش نیز میسور نخواهد شد و نهایتا کار به جایی ختم خواهد شد که در حال حاضر در کشور به آنجا رسیده است؛ و نمونه های آن را هم در صنعت ساختمان و هم در حوزه اقتصاد به روشنی مشاهده می کنید.
اگر بخواهیم به برخی از علل مهم موجد و موجب شرایط فعلی کشور مشخصا در حوزه ساختمان و اقتصاد به ترتیب اولویت اشاره کنیم، به ضرس قاطع می توان عامل رسانه و شبکه های اجتماعی را یکی از مهمترین عوامل به وجود آورنده شرایط حاضر کشور مخصوصا در بخش های مذکور است.
البته معرفی رسانه -و به طور صحیح تر شبکه های اجتماعی- به عنوان یکی از عوامل اصلی و دارای اولویت دامن زننده به التهابات و نوسانات بازار های مختلف، شاید برای برخی از صاحبنظران اقتصادی مخصوصا همکاران رسانه ای خودمان غیرقابل قبول حتی جای تعجب داشته باشد، اما نگارنده به عنوان یک کارشناس ارشد در این حوزه با تمام احترامی که برای تک تک دیدگاه های مخالف و موافق قایل است، همچنان معتقد است؛ با توجه به فراوانی شبکه های اجتماعی از یک سو و فراوانی استفاده کنندگان این شبکه ها در کشور ما نسبت به کشورهای دیگر از سوی دیگر، عامل اصلی که در حال حاضر در خط مقدم مشوش کننده اذهان عام و خاص قرار گرفته است، رسانه ها و شبکه هایی هستند که غالبا ناخواسته و ناآگاهانه در آتش جو روانی ملتهب جامعه می دمند.
آمار بالای استفاده 40 میلیون کاربر ایرانی از شبکه های اجتماعی، علیرغم ایجاد شبکه های اجتماعی متعدد وطنی، اگر موید نظر نگارنده نباشد پس چه تحلیلی حضور این همه کاربر فعال در یک شبکه اجتماعی غیربومی می توان ارایه داد؟
البته در ایجاد جو روانی نامناسب و نافی منافع ملی، شاید نتوان زیاد بر رسانه هایی از جنس شبکه های اجتماعی غیر بومی خرده گرفت چرا که حساب آنها از ما و منافع ملی ما جدا، مشخص و روشن است، اما اگر به پوشش های خبری وگزارش های رسانه های داخلی خود با تامل نگاه کنیم و آنچه در فضای رسانه های دیداری و شنیداری پخش می شود را منصفانه به داوری بنشینیم، اگر بگوییم؛ خودی ها چیزی کم از غیرخودی ها ندارند، زیاد بیراه نگفته ایم! البته حساب کارشناسان منتقد دلسوز از حساب رسانه های خودی و غیر خودی جداست، ولی ضرب المثل«هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد» را هم برای مواقع و مکان هایی گفته اند که منتقد دلسوز و حامی منافع ملی نه مطامع جناحی و گروهی هم شرایط زمانی و مکانی ابراز دلسوزی منتقدانه خود را دریابد.
در موقعیت حاضر، که از یک سو دشمن ایران و ایرانی کمر بر تضعیف و بلکه نابودی وطن بسته است و از سوی دیگر با توجه به فراگیری رسانه ها بخصوص شبکه های اجتماعی، می توان گفت جمهوری اسلامی ایران «دوره گذار رسانه ای» را سپری می کند پس، اکنون که ناخواسته در این دوره قرار گرفته ایم بر همه ما مخصوصا «رسانه ای ها» لازم است که با مقدم شمردن مسایل مهمتر منافع ملی بر مسایل مهم ساختمانی، اقتصادی، یا انتشار اخبار هیجانی گیشه ای و کلیشه ای، با به خاطر آوردن مصرع زیبای«خانه خویش را کنیم آباد»در فکر ساختن و آباد کردن خانه بزرگ ایران باشیم تا همواره بخوانیم: آباد باش ای ایران، آزاد باش ای ایران...
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :