ورای بیصداقتی مهندس
معمولاً آن اندیشه هایی که در فاصله ای دورتر از افکار تکراری روزمره استقرار دارند ، زمانی به طور خود به خود در دسترس قرار میگیرند که متناظری از فاصله یا دوری از مکان ثابت همیشگی را به طور حقیقی یا مجازی در زندگی روزمره مان بیابند؛ مثل زمانی که به فضایی متفاوت از محیط عادی زندگی سفر میکنیم یا از پنجره ای به وسعتی باز و آزاد مینگریم . اخیراً مقاله ای را مطالعه کردم که به قلم یکی از مهندسین مجرب در باب احتمال وقوع زلزله در شهر تهران نوشته شده و در آن ابعاد تخریب در حالات مختلف و اهمیت رعایت تمامی تمهیدات و مقررات فنی مورد تاکید قرار گرفته بود؛ آمار و احتمالاتی تکان دهنده و اضطرار آور برای هر مهندس. پس از خواندن مقاله مدتی به آن خیره ماندم.به خطوط ، آمارها و جداول.چه وضوح انکارناپذیری داشت و چه توانمندی ناب در تحریک حس مسئولیت طلبی یک مهندس در فضای حرفه اش. به این فکر کردم که آیا ممکن است مهندسین فعال در بازار کار ، پس از دریافت این اطلاعات و شواهد و آن انرژی عظیم هشدار دهنده که در پس کلمات آن مقاله نهفته یا آشکار است، اهمال یا بی مبالاتی در انجام وظایف حرفه ای خود داشته باشند ؟ یا مسئولین دولتی در فراهم آوری تسهیلات ایمن سازی ؟ تفکر در این موضوع مرا به این پرسش رساند که آیا دانستن کافی است برای عمل به فعل درست یا دوری از نادرست؟ به نظر نمیرسد که چنین باشد.! اما چرا ؟ بارها و بارها به این پرسش رسیده ام. سال های گذشته و تجربه ناچیزم در محیط های مهندسی و سازمان نظام مهندسی ساختمان، چه به عنوان یک مهندس منفرد و چه در جایگاه مدیریتی این سازمان ، در چشم انداز آن پنجره کوچک همچون صحنه ها و تصاویری متحرک کم کم جان گرفت.به کرات با همکارانی روبه رو بوده ام که به دلیل تخلفات حرفه ای به شورای انتظامی سازمان نظام مهندسی فراخوانده شده و گاه مشمول محکومیت و محرومیت از درجات مختلف گردیدند و این در حالی پیش میآمد که سواد مهندسی و سابقه کاری آنان مورد غبطه من و دیگران بود.همچنین پیش آمده بود که با برخی از این همکاران صحبتی داشته باشم.شک نداشتم که اگر این متخصصین، سواد و توانایی حرفه ای خود را در موقعیت های کاری و فضای ساخت و ساز کشور به کار میگرفتند ، شاید تا اخذ نشان لیاقت هم پیش میرفتند.بر هیچ کس پوشیده نیست که فضای ساخت و ساز کشور در حال حاضر تشنه تخصص و توانایی حرفه ای است.اینجا پرسش اول به پرسش دیگری تبدیل میشود.اینکه چرا تخصص و توانایی حرفه ای بالقوه، در پاره ای از موارد به فعل در نیامده و جاری نمیشود.البته مسلماً در برخی موقعیت ها، موانع خارجی دیگری راه بروز این تخصص ها را سد میکند اما منظور نظر من آن مواقعی است که متخصص ، خود از بروز تواناییهای حرفه ای با ارزشش خودداری میکند و به نوعی، دچار روزمرگی مفرط شده و عملاً به نوعی خواب و خلسه حرفه ای فرو میرود.تصویر دیگری جان میگیرد.چشم انداز شهر..! در کوچه ها و خیابان های تهران راه رفتن معمولاً برای یک معمار، تجربه غم انگیزی است.غمگساری و گله و شکایت از معماری و نمای ساختمان ها و خط آسمان و...تکرار مکررات و کهنه عباراتی گوش خراش است، اما تک تک معماران آیا عضوی از جامعه خالق این شهر نیستند ؟ خواستی درونی در ما متخصصین هست که میل دارد این طور نباشد و توجیه میکند و استدلال می آورد . دوست دارد بگوید که این شهر را دیگران ساخته اند؛ همان معماران بد و کم صلاحیت و اگر من میساختم بهتر از این میشد! آنچه در این نوع از تمایل حرفه ای دیده میشود و دلایل آن، بسیار اهمیت دارد. درست در همین معنا به مفهومی میرسیم که همچون نقطه عطفی در پاسخ به سؤال اصلی مان رخ مینمایاند.حال در کنار این تصویر از متخصصی که خود را بری و جدا از وضعیت ساخت و ساز و زشتیها و ضعف های آن میداند ، تصویر دیگری را بگذارید.تصویری با این زیرنویس : برخی یا بسیاری از مهندسینی که خود را بری و جدا از مسئولیت ساخت و ساز نابهنجار و ضعف ها و زشتیهای آن می دانند ، خود از امضا کنندگان همان طرح های ساختمانی هستند که خود را بری از مسئولیت آنان فرض یا ادعا میکنند. این دو تصویر چگونه میتواند در کنار یکدیگر قرار بگیرد ؟ آیا آنان کمک میکنند برای ادامه و جریان چیزی که خود را از آن بری میدانند و از آن بیزارند ؟ آیا گرایش آنان به فاصله داشتن از مسئولیت ضعف ها و کاستیها ، صرفاً از روی عدم صداقت کاری است ؟آیا اگر همین همکاران از توان واقعی تخصصی خود بهره میگرفتند باز هم نتیجه همین بود ؟ چه چیزی و کدام وضعیت موجب چنین پارادوکس و دوگانگی در رفتار حرفه ای متخصصینی میشود که قریب به اتفاق آنان دارای تواناییهای حرفه ای بالا و با ارزش بالقوه هستند؟ سال هایی که ریاست یکی از دفاتر نمایندگی سازمان نظام مهندسی را بر عهده داشتم، فرصت بسیار خوبی بود تا در فضای فعالیت های حرفه ای، با شرایط کاری بسیاری از مهندسین همکار دفتر، اعم از مشکلات کاریابی، ضعف های قانون و مقررات ، جایگاه اجتماعی و تأثیر ویژگیهای شخصیت حرفه ای ( که طبعاً بی ارتباط با شخصیت فردی نیست ) بر روی شیوه فعالیت حرفه ای آنان ،آشنایی بیشتری پیدا کنم.حاصل این تجربه، به تغییر کلی در نگرشی که نسبت به علل تخلفات رایج حرفه مهندسی داشتم، انجامید.دریافتم که تقریباً هیچ تفاوتی در میزان سواد و تواناییهای حرفه ای و فنی مهندسینی که مقید به انجام درست مسئولیت های حرفه ای خود هستند با آنانکه مقید به آن نیستند وجود ندارد و اکنون جسارت آن را یافته ام که در عین ناباوری ابراز کنم ؛ در برخی تا بسیاری مواقع، حتی در میزان کلی صداقت آنان نیز تفاوت چندانی نیست! البته این مسلماً ادعای عجیبی است. من معتقدم ؛عامل اصلی سهل انگاری برخی مهندسین در انجام وظایف حرفه ای خود، چیزی ورای کمبود اطلاعات فنی و بی وجدانی، نیاز مالی، یا بی صداقتی است. به اعتقاد من عامل اصلی در این مفهوم نهفته است که در واقع آنان علاقه ای به حضور در لحظه حال ندارند و به نوعی آن را نادیده میگیرند. حضور آنان یا در مقام افسوس خور گذشته است و یا منتظر آینده ای مبهم که امیدوارند بهتر و خوب تر از لحظه حال باشد.درست به همین دلیل، آنچه در زمان اکنون در حیطه مهندسی و از جایگاه مهندس انجام میدهند به نوعی از درجه اهمیت و اعتبار خارج میگردد. البته اینجاست که سهل انگاری رخ داده و نمایان میشود.آنان یا مسحور و وابسته به گذشته اند و یا قویاً مصمم به اینکه در آینده ،مهندسی خلاق و توانا باشند.گویی آنچه که هم اکنون هستند بی اهمیت و موقتی است و اصل ماجرای مهندسی و تعهد و صداقت قرار است در جای دیگری و در زمان دیگری اتفاق بیفتد..! به عبارت دیگر،آنان به عنوان مهندس، در زمان اکنون حضور ندارند و غایبند. اگر فرض را بر این بگیریم که چنین است ، تصاویری که در بالا کنار هم قرار داده بودیم و آنقدر متناقض و چالش برانگیز جلوه میکردند،دیگر چندان تناقضی با هم نخواهند داشت. آن کس که در اکنون حضور ندارد و در فضای اکنون تنفس نمیکند ، نه اتفاقات فنی و مهندسی اکنون را متعلق و منتسب به خود میداند و نه اساساً در اکنون، زندگی حرفه ای میکند و بالطبع حرکات حرفه ای او نیز ، حرکات مهندسی نیست.چون در اکنون حضور ندارد، اساساً موجودیتی نیز در اکنون و فضای حرفه ای ندارد. این در حالی است که پتانسیل فنی و حرفه ای این همکاران اغلب بسیار بالا و درخور توجه است. چنین اتفاقی بسیار تأسف بار است. اینکه چرا و چگونه یک مهندس خود را از فضای جاری حرفه ای پیرامون خود جدا میپندارد ،نیاز به بحثی جداگانه دارد که اگر فرصت و رخصتی دست داد به آن میپردازیم.آنچه میل دارم در این بحث طرح کنم، اهمیت حضور است.حضور به نوعی مترادف با زندگی است و حضور ، در زمانی غیر از زمان حال رخ نمیدهد.این غیر ممکن است که بتوان در گذشته و یا آینده حضور داشت.حضور و بالطبع زندگی،تنها و تنها در زمان حال اتفاق میافتد.بسیار واجب و در عین حال بسیار سخت است گفتن عبارت ؛ آن کس که از حضور در اکنون دست میکشد ،به یک معنا از زندگی دست کشیده است. اکهارت تله در بخشی از کتاب تمرین نیروی حال چنین مینویسد: ...هرچه بیشتر بر زمان گذشته یا آینده متمرکز باشید، بیشتر حال،یعنی گران بهاترین مورد ممکن را از دست میدهید.چرا حال گرانبهاترین است ؟ چون حال تنها مورد است.حال تنها موردی است که وجود دارد.حال جاودان، فضایی است که همه زندگی شما در آن آشکار میشود و تنها عاملی است که ثابت باقی میماند.زندگی در حال است.هیچ گاه نبوده است که زندگی شما در حال نبوده باشد و هیچ گاه نیز چنین نخواهد شد. پیرامون موضوعات حضور، زمان و بودن به ویژه در مکاتب فلسفی بسیار بحث شده است، لیکن طرح دیدگاه های فلسفی در این ظرف و رخصت کوتاه نمیگنجد، اما آنچه بسیار اهمیت دارد توجه به این نکته است که تنها با حضور مهندسین توانمند این مرز و بوم در عرصه کنونی ساخت و ساز است که میتوان آینده ای بهتر را برای تکنولوژی ساخت و ساز کشور عزیزمان پیش بینی نموده و تصویری جدید و روشن تر را در چشم انداز پنجره اندیشه هایمان جستجو کنیم و گمان من بر این است که یکی از اصلیترین وظایف سازمان نظام مهندسی ساختمان و دیگر تشکل های قانونی مهندسی،فراهم آوردن فضای مناسب و ترغیب مهندسین توانمند به حضور فعال در عرصه کنونی است.اگر فرصتی دست دهد ، پیرامون نحوه فراهم آوری این فضا هم ، صحبتی خواهیم داشت. * عضو هیئت مدیره سابق نظام مهندسی ساختمان استان تهران
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :