بحران در نمای ساختمان
سلمی شفائی* هنگامی که در عبور از کوچه باغ های هویت ساز گذشته سری به معماری امروز ایران میزنیم ، درمییابیم ؛ نابه سامانی چهره شهرها که هر روز تحولات معماری را به شکلی جدید در صورت خویش به نمایش میگذارد و قطع ارتباط تاریخی از روند رو به رشد و تدریجی معماری سنتی و دل باختگی به ارزش های مدگرایانه غربی ناخودآگاه و بار دیگر ذهن را به سوی گذشته پربار و آثار با اصالت هنرمندان ایرانی کشانده است، به طوری که گاه در تعلق آثار به خودمان شک میکنیم. گسترش این اغتشاشات و رسیدن آن به نقطة بحرانی خود باعث شده اتصال به گذشته به امری ناممکن بدل شود و همة وابستگیها و تعلقات با آثار قدرتمند و شکوهمند نیاکان مان که گویی دست منبسط نوری در دستان شان بوده، به یکباره از بین رود و فصلی جدید در معماری ایرانی در حال ترسیم شدن باشد. فصلی جدید که در آن آثار سبک ها و زمان های مختلف به هم دهن کجی میکنند، سنگ ها و رنگ ها به صورتی تصادفی پهلو به پهلوی هم شکل میگیرند و شهرها همچون ویرانگاهی، مصالح ناموزون و نماهای تهی از مضمون را پیدرپی در چهرة خویش تکرار میکنند و راه مان را از سمت نور و حیات میبندند. در این بین نگاه به نمای ساختمان های شهر به صورت مجزا از حجم و روابط داخلی کاری نادرست میباشد زیرا اجزای یک بنا باید در هماهنگی کامل با هم به نهایت برسند. نابه سامانی جداره های شهری ما را به بررسی این مهم رهنمون ساخته، چرا که نما از مؤثرترین و پرتنش ترین عناصر تأثیرگذار بر کیفیت بصری و فضای شهری میباشد. نمایه ای از بحران ها در نما براساس آخرین تحقیقات سازمان جهانی بهداشت علت اصلی اکثر بیماریهای جسمی انسان معاصر استرس، تنش و بحران های عصبی میباشد. بحران هایی که ریشه آن را میتوان در عوامل محیطی همچون آلودگیهای زیست محیطی، افزایش جمعیت و انقلاب اطلاعاتی معاصر جست وجو نمود و در نهایت چیزی جز شهرهای پرجمعیت، محیط های پرتراکم وپر ازدحام عایدمان نشده است شهرهایی که در آن میلیون ها فعالیت ساختمانی در حال شکل گیری است و زشتی فزاینده ای که هر روز و هر لحظه مساحت بیشتری را تحت پوشش قرار میدهد. طرح های نازیبا که با دستان خود با اجرای نادرست قوانین و توجه به سودجوییهای شخصی بر صورت شهرها حک میکنیم. از معضلاتی که در سیمای شهرها به وجود میآید، میتوان به استفاده از مصالح ناهمگون با اقلیم، ایجاد خفقان در تراکم محیطی، اغتشاش در خط آسمان شهری و عدم هماهنگی همسایگیها اشاره نمود. در ذیل به توصیف چند مسئله مهم که بر این مشکلات دامن میزند و میتوان آنها را از دلایل اصلی بحران دانست، میپردازیم: 1 نابسامانی ضوابط و اجرای نادرست آن: متأسفانه در ایران ضوابطی مدون برای طراحی نما وجود ندارد و بیقانونی و هرج و مرج در ضوابط گریبان شهرها را گرفته است. به عنوان مثال کمیسیون ماده 5 از قوانین شهرداری ها به راحتی اجازه تخلف به کارفرمایان را میدهد. نبود فرهنگ نامه ای از الگوهای بومی و اقلیمی و ضوابط استفاده از مصالح بومی، عدم کنترل همسایگیها و ناهمگونی نمای ساختمان های مجاور هم و همچنین عدم توجه به خط آسمان را میتوان از مشکلات بیقانونی ضوابط برشمرد. در همه جای دنیا معمار باید آگاه به مسائل شهری و طراحی بوده و بر اساس قوانین و الزامات عمل نماید و کارفرما تنها سفارش کار را داده وحق اعمال سلیقه ندارد. اما متاسفانه در کشور ما هیچ ضابطه ای جلوی بساز بفروش هایی که برای جلب نظر خریداران و منافع شخصی تنها به بزک کردن ظاهر بناپردازند، را نمی گیرد. 2- معماران، هدف متعالی یا شهرت؟! مهرازان ایرانی، انسان های مصلحی بودند، آشنا به زبان مردم که همواره بهترین پاسخ ها را به مسائل اقلیمی، فرهنگی، سازه و مصالح بنا میدادند، اما امروزه ضعف آموزش معماران و توجه کامل به منافع شخصی، معماران را بیپاسخ به عوامل مهم و تأثیرگذار در طراحی گذاشت. دانشگاه ها آموزش متناسب با فرهنگ و نیازهای واقعی کارفرمایان ندارند و دانشجویان را با فرم پردازی و خیال بافی وارد بازار کار میکنند و معمارانی که در این مسیر از ترس عقب ماندن از یکدیگر با کپی از منابع خارجی خود را در این ماراتن به جلو میرانند و به جای پر کردن جای خالی هویت در نمای ساختمان های شهری و طراحی نمای ساده و متناسب با اقلیم و فرهنگ و توجه به مبانی نظری در طراحی، با نماسازیهای کاذب و استفاده از نماهای آلومینیومی و الحاقات بیمعنا تنها به ظاهرسازی میپردازند. مهندسانی که برای جلب توجه بیشتر خویش بر اغتشاشات بصری شهرها دامن زده و فرهنگ استفاده از مصالح خودی را در مقابل استفاده از دورریزهای بیگانگان مغلوب میسازند که میتوان فراموشی استفاده از آجر و هجوم واردات پانل های کامپوزیتی را مثالی بر این مدعا دانست. 3- مردم؛ بیخبری یا از خود بیگانگی؟! عدم وجود قوانین در طراحی نما و وجود آزادی بیحد و مرز باعث شد تا هنجارها و ارزش های اصیل فرهنگی و الگوهای بومی فراموش شود و ارزش های زودگذر و مدگرایانه بر ذهن مردم سایه افکند. به طوری که مردم هر روز چیز جدیدی را در نمای بنای خویش از معماران طلب میکنند و حتی هنگام رویارویی با مخالفت مشاوران و طراحان مبتکر و آشنا به اصول روبه رو شوند، با مراجعه به افراد آشنا به برنامه های سه بعدی و پرداخت هزینه کمتر، نماهای بزک کرده و تهی از مضمون را جایگزین طرح های هم راستا با فرهنگ و اصالت ایرانی مینمایند. 4- رسانه ها، حفظ الگوهای ایرانی، اسلامی یا حذف آن؟! رسانه های جمعی که هدف اصلی آن حفاظت از فرهنگ ایرانی و معماری انسانی و آگاهیرسانی به مردم در جهت تأثیر ژرف معماری بر کیفیت زندگانیشان است، به جای نزدیک کردن مردم به ریشه ها و آشنایی با الگوهای صحیح معماری به ترویج فرهنگ بیگانه میپردازند و تنها محل چاپ تصاویر رنگی و پرفروش، کپی منابع خارجی ورواج استفاده نامناسب از تنوع مصالح موجود در بازار شده اند و به این بیهویتی دامن میزنند. سیمای شهرها و بناهای ما آنچنان تهی از معانی والا و ارزش های بنیادین خویش شده که آثارش به صورت بحران های عصبی معاصر کاملاً قابل مشاهده است، ساختمان ها چنان ناموزون و با فرم ها و رنگ های گوناگون در کنار هم چیده شدند که انسان را به این فکر وا میدارد که شاید ساخت چنین بناهایی به عمد صورت گرفته است! سخن آخر ترسیم افق های جدید بر پایه معماری ایرانی اسلامی تنها با رعایت باید ها و نبایدهایی میتواند صورت گیرد که تعدادی از این راهکارها برای خروج معماری امروز ایران از بحران پیشنهاد می شود: 1.تهیه الگوهای طراحی نما به صورت همگون و از قبل طراحی شده و قرارگیری آنها در اختیار سازندگان، به طوری که کارفرمایان اجازه اعمال سلیقه شخصی خویش را در طراحی نداشته و مسئولان و متخصصانی جهت اجرای صحیح قوانین در شهرداریها حضور داشته باشند. 2. از دلایل بقای آثار، پیروی از فرهنگ حاکم بر جامعه بوده است، همچنین ارتباط آثار با نشانه ها و الگوهای هر سرزمین باعث ایجاد آرامش در فضا خواهد شد.پس با یافتن ارزش های گم شده خویش در حظ و تداوم فرهنگ و سنن خویش تلاش نماییم. 3. توجه به نقش معماران در هر جامعه ای میتواند تا حدی باعث بهبود آشفتگی هایی شود تا هرکس نتواند در هر جایی هر نمایی را که دوست دارد بدون شناخت برپا سازد، چرا که معماران با ساخت شهرها و خانه ها می توانند از تاثیرگذار ترین اقشار جامعه بر فرهنگ وطبیعت باشند. 4. رنگ شناسی و استفاده کارآمد از آن در طراحی نما در شهرهای خاکستری و مرده معاصر میتواند تاثیر بسزایی در تحرک مغز و روح و روان انسان ها بگذاردکه استفاده از ارسیها و شیشه های رنگی در نمای عمارت های سنتی این مسئله را نشان دهد. 5.استفاده مناسب از رسانه ها در فرهنگ سازی و نشان دادن آثار با هویت و تعریف شهر زیبا برای همه مردم می تواند معماری را به جایگاه حقیقی خود بازگرداند. 6.آشنایی با هندسه طبیعت، رعایت تناسبات طبیعی و به کارگیری مصالح طبیعی همچون گذشته می تواند جلوه حقیقی آثار را در معرض نمایش قرار دهد نه مثل امروز که نما، همچون لباسی در آخر کار بر تن بنا دوخته شود.جدا از آرامش بخشی طبیعت، گذر از نزدیکی یک درخت و مشاهده دگرگونی وضعیت آن در چهار فصل سال تواند در ارتقای درک و شناخت ما تأثیرات زیادی بگذارد. معماران ما باید بکوشند تا با ترکیب بهینه اصول معماری گذشته و حال، از مفاهیم پنهان معماری کهن تا تکنولوژی جدید، با در نظر گرفتن شرایط جامعه، به ایجاد ماهیتی جدید در بستر جهانی دست یابند، تا بتوانیم با حفظ اصالت های محیطی هویت معاصر سرزمین خویش را بازیابیم. * (دانشجوی کارشناسی ارشد معماری)
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :