menu
جستجو
ورود

ثبت آگهی رایگان

هدایت نادرست افکار عمومی با آمار خام

گروه بازار ساختمان: معمولا جوامعی که به رسانه های دیداری و شنیداری بیش از رسانه های نوشتاری مبتنی بر تحلیل اعتماد دارند، توجه کمی به تفاوت های اساسی «آمار» با «اطلاعات آماری » دارند و همین ضعف در دقت نظر موجب تبدیل شدن مشکلات به چالش هایی می شود که کسی را نه در دولت و نه در بخش های دیگر یارای برطرف کردن آن نیست. نمونه ای از آن بررسی شرایط کشورهای دیگر بر اساس زمان لازم برای خرید خانه شخصی است. هراز چندی آماری از وضعیت بازار مسکن کشورهای دیگر در رسانه های ایران اعلام می شود؛ چه آنها که مانند گران بودن بازار مسکن ایران در حد منهتن آمریکا بلافاصله بر افکار عمومی متبادر میشود و چه آنها که هیچ اشاره ای به بازار داخلی ندارند. با این حال هر دو مورد با راهکاری غلط، هدایت نادرست افکار عمومی را هدف گرفته اند. چرا که مسکن نیاز همه انسان هاست و با دانستن آمار خام هر کشور مخاطب نا خودآگاه، شرایط آن کشور را به بازار مسکن جامعه ای که در آن ساکن است مطابقت می دهد، آن هم با رویکردی که به هیچ عنوان صحیح نیست. در نتیجه آنچه بر فکر وی متبادر می شود همان است که عده ای از چنین سازماندهی رسانه ای انتظار دارند. یکی از این آمار های خام، سال های مورد نیاز برای پس انداز و خرید خانه شخصی در کشورهای مختلف دنیا ازآمریکا تا افریقا و چین و تایلند و اروپاست. برای مثال اگر شخصی در آمریکا برای خرید خانه ای 100 متری در مرکز منهتن نیاز به 47 سال سپرده گذاری دارد ، در چین 130 و در هند 200 سال زمان نیاز است تا فرد با پس اندازش خانه ای بخرد. اکنون با داشتن این اطلاعات تنها نکته ای که بر فکر شما متبادر می شود این است که خرید خانه با پس انداز ناشی از مازاد درآمدهای، شخصی اقدامی نابخردانه است. چنین نتیجه گیری اشتباه محصول همان ساده انگاری در پذیرش آمار تحلیل نشده است. اگر همین رویکرد را در قبول داده های آماری به جای اطلاعات آماری ادامه دهیم به آنجا می رسیم که انگار در کشورهایی با جمعیت میلیاردی مانند: هند و چین و ممالک مهاجر پذیر با جمعیت فزاینده مانند آمریکا و برزیل مردم برای خرید خانه، یا عمر چند هزار ساله دارند که فقط 200 سال آن را برای خرید یک کالای مصرفی و البته ضروری برای زندگی صرف می کنند یا آنکه از آسمان برای شان خانه فرومی ریزد. البته اکثر قریب به اتفاق افراد، به محصول این تفکر بدون تحلیل هرگز نمی اندیشند و تنها آنچه را که از جانب مافیای مسکن بمباران رسانه ای می شود، می پذیرند بدون آنکه در ماهیت خنده دار آن کمی تامل کنند. کدام هدف در ارائه این آمار خام که با اطلاعات آماری بسیار متفاوت است تنها هدف این است که باید شرایط بازار ظالمانه مسکن را بپذیرید و هر چه دارید یا می توانید از هر راه درست و غلط به دست آورید و به جای آنکه در اقدامات موّلد مانند فناوری یا بخش تولید سرمایه گذاری کنید به خرید فقط و فقط یک کالای مصرفی به عنوان مسکن اختصاص دهید. اگر پول دارید آپارتمان بخرید و اگر ندارید مجبور هستید به شرایط ناگزیر که در بخش رهن و اجاره حاکم می شود ، تن در دهید، حتی اگر مساحتی کوچک در زیر زمینی نمور باشد. اگر هم خیلی پول دارید می توانید خانه های سوپر لوکس بخرید، پنت هاوس ها هم پیشنهاد می شود. بقیه اش را همه می دانیم ( تا برخی از فعالان این بازار به سود میلیاردی نائل شوند و بتوانند مازراتی و مرسدس های میلیاردی بخرند.) حقیقت ماجرا بیایید این بخش را با هم با دقت بخوانیم و با کمی تامل بر آنچه گفتیم و گفته شده به حقیقت ماجرا برسیم بدون آنکه پیش داوری صورت گیرد. اولا لازمه تحلیل درست، داشتن اطلاعات جامع و کامل از جامعه آماری است و دوما تطبیق شرایط دو بخش مانند دو بازار یا دو کشور نیز باید در کنار همه شرایط تاثیر گذار آنها باشد. حالا اگر همه سرفصل ها مانند اینکه صنعت ساختمان هر کشور چه توانمندی هایی دارد؟ توان بازارهای مالی هر کشور مانند بازار پولی و بازار سرمایه برای تامین سرمایه در گردش بازار و صنعت چه میزان است؟ روند افزایش یا کاهش ساکنان هر کشور با چه نرخی صورت می گیرد؟ مهم تر از همه اینکه چه اهدافی رویکردهای فرهنگی و اقتصادی هر کشور یا بازاری را شکل می دهد را می دانید، می توانید درباره تطبیق شرایط بازار مسکن کشور خود اقدام کنید و به این نتیجه برسید که آیا پس انداز برای صاحب خانه شدن خوب است یا دست نیاز به سمت دولت دراز کردن بهتر می باشد. بازگشت به آمارها نگارنده به هیچ عنوان در پی مطرح کردن اصطلاحاتی مانند مسکن ارزان یا اجاره به شرط تملیک و مانند آنها که گرته برداری ناقص از عناوین مشابه خارجی خود است ، ندارد . حتی آنچه را که دولت جدید در قالب رویکرد مسکنی خود یا حداقل مسکنی برای درد مسکن عنوان می کند را نیز مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه به جای همه آنها تنها به ذکر مثال هایی می پردازد تا همه اقشار جامعه به جستجو برای رسیدن به تحلیلی دقیق علاقه مند شوند. نکته اول ، داشتن خانه را تعریف کنیم آیا غیر از این است که هر انسانی تنها و تنها به صرف اینکه یک انسان است به سقفی بر بالای سرش نیاز دارد و این حقی انسانی در همه جوامع است. دوم آیا داشتن خانه برای گریز از گزند آسیب هاست و به بیان دیگر انسان ها برای امنیت در چارچوب چهاردیواری به دنبال مسکن هستند یا امنیت اقتصادی و حفظ ارزش دارایی و .... ، را در نظر دارند. همه این موارد را در کنار تعداد خانه های خالی در کشور و فرهنگ خرید بیش از نیاز مصرفی به عنوان کالایی سرمایه ای در ایران بگذارید اکنون به چه نتایجی می رسید؟ حال باکدام رویکرد به جوامع مختلف و رویکردهای مسکنی هر کشور نگاه می کنید؟ آیا مردم در چین یا هند، سوئد و بلاروس برای کسب درآمد یا حفظ پول اقدام به خرید خانه می کنند؟ آیا در جوامعی مانند امریکای شمالی و استرالیا که رویکرد سرمایه ای و حتی درآمد زایی به بخش مسکن وجود دارد تامین مالی تنها از طریق پس انداز یا حساب شخصی صورت می گیرد؟ در کشوری مانند نروژ که از گران ترین کشورهای دنیاست مردم که از بالاترین سطح رفاه برخوردارند ،چه می کنند؟ در کدام یک از کشورهای یاد شده مردم در خیابان ها یا حلبی آباد ها زندگی می کنند؟ به مثال قبل نگاه کنیم آیا همه مردم آمریکا درصدد خرید خانه در محله منهتن نیویورک هستند؟ آیا این منهتن رویایی ترین مناطق این کشور است؟ الزاما داشتن مسکن که به معنای محلی برای آرامش است در چنین مناطق شلوغ و البته آلودگی چه سنخیتی دارد؟ سوال دیگر آیا مردمی که با آرامش و سطح بالای رفاه در آمریکا زندگی می کنند هم ساکن مناطقی چون شهرهای گران قیمت و اشرافی بورلی هیلز هستند. قطعا به همان میزان که پاسخ این سوالات منفی است مردم در سرزمین قطبی نروژ هم در خیابان ها آواره نیستند و 100 آنها ساکن خانه اند. به همان نسبت مردم بلا روس ، سوئد و کانادا. دقت کنید در هر کشوری ممکن است شرایطی خاص حاکم باشد مثلا افراد برای فعالیت های صرفا تجاری و اقتصادی و آنچه به این خدمات مرتبط می شود و نیز جهت گریز از رفت وآمدهای بسیار ، ساکن منهتن، اسلو، لندن یا توکیو می شوند و بیشتر این افراد به اجاره یک سوئیت در چنین مناطقی به عنوان خوابگاه اکتفا کرده و خانه اصلی خود را در حومه های آباد و زیبای شهرها خریداری می کنند. همین تفکر در کانادا، بلژیک، استرالیا و .... نیز وجود دارد. اگر به تامین مالی در همین کشورهایی که رویکرد سرمایه دارند توجه کنیم خواهیم دید خرید خانه ارزان یا گران با استفاده از تسهیلات بانکی گاه تا بیش از قیمت کل مسکن را در بر می گیرد و هر شخصی که دارای شغلی دائمی یا وجه اقتصادی درآمد زا و قانون ساکن این کشورها باشد می تواند با 2تا 5 درصد از کل قیمت هر خانه ای به عنوان آورده اولیه آن به دریافت چنین تسهیلاتی از بازار پولی نائل گردد. بنابراین مثلا در کشورهای بزرگی مانند آمریکا، کانادا، استرالیا، یا بیشتر مناطق اروپا و نیز کشورهای نیمه صنعتی امریکای لاتین شما نیازی به پس انداز ندارید. شرایط برخی از کشورها نیز مانند سوئد، سوئیس و بلاروس نیز دارای تفاوت هایی است اما در آن کشورهای نیز شما مجبور نیستید تا 40یا 200 سال برای خانه دار شدن صبر کنید. چه کنیم؟ بهترین گام برای اصلاح بازار مسکن ارائه تعریف درست و انسانی از اقتصاد مسکن است. مگر خانه غیرا داشتن مسکن و ماوایی جهت امنیت شخصی و آرامش است و برای این منظور می توان غیر از تملک دائم یا موقت که همان خرید یا اجاره است راه دیگری یافت. چنانچه در آمار خام بالا نیز اشاره شده یک میلیارد نفر ساکن در چین برای خرید خانه به بیش از 100 سال نیاز دارند. پس آنها در خانه هایی که در اختیارشان قرار داده می شود زندگی می کنند و شاید هرگز سندی دال بر مالکیت خود نداشته باشند اما زندگی می کنند و درزندگی خود نیز موفقند ولی ما در کجای این راه قرار داریم. به همان آمار خام یا داده های آماری برگردیم . اگر اکنون با دید دقیق تر و کاوشگرانه به کنکاش در این آمارها بپردازید به هر نتیجه ای برسید قطعا با دید اولیه شما متفاوت خواهد بود و چه ساده اکثر مردم می هر آماری را به مثابه اطلاعات آماری می پذیرند و کمتر تشکیک و جستجویی نمی کنند. اگر همین آمار خام به صورت تحلیل یا ( Analyse) شده به جامعه مخاطبان می رسید دیگر بمباران رسانه ای با داده های درست و نتایج غلط امکان پذیر نبود. اما چه میزان از جامعه رسانه ای ایران به اهمیت تجزیه و ترکیب مطالب اهمیت قائل می شوند؟ حداقل نگارنده ، پاسخی برای این سوال خود ندارد.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 167

فهرست مطالب شماره 167

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

دیدگاه خوانندگان :


دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

صفحه اصلی خانه
×