menu
جستجو
ورود

ثبت آگهی رایگان

شهروند پرسشگر محرک توسعه است نه دولت توزیع گر

ما نیاز به تغییر پارادایم کلی داریم و باید بپذیریم که دولت محرک توسعه نیست بلکه شهروند محور توسعه است. گفتن در مورد لزوم تغییرات بنیادین و اینکه چه موضوعی محور توسعه ایران باشد ساده است، مثل اینکه بگوییم شهروند پرسشگر محرک توسعه ایران است نه دولت توزیع گر اما لازمه این کار تغییر فرایند های تصمیم گیری و تصمیم سازی است. تعاریف متعددی از شهروندی میشود. بنده شهروندی را این گونه میفهمم که تعلق به آب و خاک دارد و نسبت به آن آب و خاک هم حق دارد و هم مسئولیت. خیلیها شهروند را داشتن تابعیت فرد از یک کشور تلقی میکنند اما واقعیت این است که بین شهروند و ساکن یک سرزمین تفاوت است. ساکن حس تعلق ندارد، مثل دانشجویانی که در خارج از کشور درس میخوانند اما شهروند به پیرامون خودش فکر میکند و نسبت به آن حس مسئولیت دارد. حس تعلق، داشتن حق در اجتماع، حق پرسشگری و مسئولیت پذیری در برابر این حق، به ظاهر حرف هایی تکراری و ساده است اما به واقع اینها حرف های عمیقی است که آثار آن را در طراحی و نظارت در برنامه های ملی و شهری میتوان جستجو کرد. اگر بخواهم تجربه و اندیشه حاصل از فعالیت اجرایی و علمی 35 سال اخیر خود را در جمله ای بیان کنم باید بگویم که شهروند پرسشگر محرک توسعه ایران است نه دولت توزیع گر . در طی این سال ها انواع عبارات مثل تعدیل اقتصادی، توسعه سیاسی و توسعه کالبدی و ... مطرح شد و همواره دولتی مطرح بود که محور توسعه باشد و آنچه تلقی میشد این بود که موتور توسعه کشور، دولت است. شاید متوجه نباشیم که با انسان ها مثل کالا برخورد میکنیم اما در سه، چهار سال پیش در خصوص مسکن مهر همواره صحبت کرده ام که بزرگ ترین مشکل آن این است که شهروندان را به انسان های وابسته به دولت تبدیل میکند و حس وابستگی در واقع بزرگ ترین مانع توسعه ملی است. واقعاً اعماق وجودم از این داستان متأثر است که چیزی در حدود 50 هزار میلیارد تومان منابع دولتی تاکنون تخصیص داده شده و با تکمیل این پروژه حدود 100 هزار میلیارد تومان سرمایه در کشور خواهد بود، اما آیا نباید ما از این سرمایه ملی حداقل یک درس بگیریم که یک بار دیگر این اشتباه را تکرار نکنیم؟ روی سخن من با کسانی است که در طراحی شهری و در پاسخگویی به نیازی اجتماعی، انسان ها را با کالاها یکسان گرفته اند. شهروند کسی است که حس تعلق به آب و خاک دارد و در برابر آن مسئولیت میپذیرد. ارسطو در تعریف کوتاهی از حکومت داری دارد که تأثیرات عمیقی بر بنده داشته است. ارسطو میگوید حکومت، ایجاد منافع عمومی و ایجاد سازمان اجتماعی در جغرافیای مشخص است.» ظاهر جمله ارسطو ساده است اما در باطن مفاهیم عمیقی دارد. در جغرافیا مفهوم قلمرو به میان میآید و انسان های ساکن یک قلمرو میخواهند سازمان اجتماعی داشته باشند. چگونه میتوان بدون توجه به سازمان اجتماعی تصمیمی در مورد قلمرو گرفت؟ اگر به جمله ارسطو برگردیم؛ برنامه ریزی شهر سازان برای قلمرو بدون توجه به سازمان اجتماعی، تصمیم گیری در خصوص یک بیابان است و قلمرو با مفهوم سازمان تعریف میشود. داستان کالایی شدن شهروندان و تفکیک امر مهندسی و کالبدی از سازمان اجتماعی باعث شده که شهروندان نسبت به وقایع پیرامون خود حساسیتی نداشته باشند و در تخریب محیط اطراف نیز از دیگران سبقت بگیرند. نمونه آن هوای ناسالمی است که در شهر تهران وجود دارد؛ در اکثر روزهای سال این وضعیت ناسالم پایدار شده است اما شهروندان حاضرند که هزینه بیشتری بدهند تا در داخل شهر تهران ساکن شوند و در ایجاد آلودگی نیز سهمی داشته باشند! سال ها در خصوص ثابت نگهداشتن جمعیت تهران در حد 10 میلیون نفر بحث و بررسی شده است اما امروز حتی در قوانین جمعیت 18 میلیونی تهران ذکر میشود که حدود 25 درصد جمعیت کشور را شامل میشود. بنده به عنوان یک شهروند نمیخواهم در کالایی کردن شهروندان نقشی داشته باشم و میدانم که با سازمان اجتماعی، شهر محلی برای زندگی شهروندان است درحالیکه در حال حاضر نگاه کالایی به آن میشود. تغییر پاردایم با مشارکت اندیشه ورزان صورت میگیرد و امیدوارم که روزی این نیاز به چرخش اساسی در نگاه به توسعه ملی و جا به جایی نقش دولت و مردم برطرف گردیده و به جای وابستگی مردم به دولت، بالعکس شود و دولت برآمده از نظریه توسعه شهروندی باشد. عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 172

فهرست مطالب شماره 172

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

دیدگاه خوانندگان :


دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید

صفحه اصلی خانه
×