باززنده سازی فضاهای شهری
*موضوع حفاظت از میراث فرهنگی، به شکل علمی امروزی، بیشتر زائیده نگاه روشنفکری و غرب گرایی آمیخته به ناسیونالیسم پس از مشروطه در ایران است. بهترین نمونه های تعاریف حوزه مرمت و حفاظت هم مربوط به ترجمه هایی است که از اوایل دهه 40 میلادی وارد کشور شد و در دهه هفتاد و هشتاد به اوج خود رسید. این نظرات بعدها نیز از طریق کنوانسیون های بین المللی و توافقات و قوانین اجرایی تثبیت شد. اما در میان گفته ها و نوشته های صاحب نظران، کمتر به تطبیق این تعاریف با وضعیت فرهنگی ایران و صد البته تقرب به تعاریف بومی تلاشی قابل تأمل به چشم میخورد. سرزمین و فرهنگی که میراث دار کهن فرهنگ جهانی است و باید خود از صادرکنندگان مبانی مرمت باشد، سال هاست که به واردات بیگانه بسنده میکند. مرمت در محاوره و از تصوری که در ذهن مراودات روزمره بر میآید، زمانی استفاده میشود که گوینده نظر به زنده و جوان نمودن چیزی دارد که یقیناً آن چیز در خود اندوخته و ارزشی نهان داشته که گوینده از دوباره سازی آن ابا دارد و به واسطه احترام و بزرگداشت آنچه در درون دارد امکان جایگزینی با وجودی دیگر را نخواهد داشت. مگر نه آن است که آنچه در حال وجود دارد قابل لمس و درک است و هر آنچه در آینده نیز به ما میرسد در آینده امکان لمس و درک خواهد داشت. اما گذشته به چه شکل خواهد بود؟ گذشته تنها گزینه ای است که ، زمان وقوع آن گذشته و دیگر به هیچ طریقی قابل لمس نخواهد بود. پس مگر نمیبایست از آنچه در این دنیای فانی بیبازگشت مینماید و امیدی به تکرار آن وجود ندارد با توجه بیشتر مراقبت نمود!بافت شهری، مجموعه ای از مشخصات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... را در بازه ای از زمانی گذشته، در مقیاسی مشخص و در کوچه و پس کوچه ها، خانه و بیغوله ها، عمارات و خیابان های خود به نمایش میگذارد. چه نفس ها که در آن دمیده نشده و چه حوادثی که در دل آن جای نداده است. مجموعه ای حادث شده در گذر زمان که اجزایش از جان اشرف مخلوقات مملو گشته و هر جان، یادگاری شده بر تابلوی حاضر.بافت شهری، نمایه ای از رفتارهایی است که در زمانی طولانی پیکره ای با خلل و فرج و سایه روشن های بیبدیل خلق نموده و امکان درک گذشته را در فضاها و مجاریاش فراهم نموده است. گذشته ای که امکان درکش از حواس گذرای انسان فانی گرفته شده است.مرمت بافت شهری، چه در بخش احیا و چه در بخش بازسازی به حفظ و نگهداری چنین فضای شکننده و نابود شونده ای اتلاق میگردد. فضایی که به واسطه نوع زندگی مردمانی که با فرهنگ خود و با احتساب داراییها و اقتصاد هر خانواده و سیاست حاکم بر این اجتماع توسط قدرت یا حکومت مرکزی، در گذر زمان رشد و نمو نموده و بااتصال گره های مذهبیپیام ساختمان آموزشی پیام ساختمان درمانی و خدماتیاش زندگی گذشته ای را به منصه ظهور کشانده است.یقیناً مدیریت و مسئولیت بر چنین مجموعه ای توجه توأم با احترام میخواهد تا بتواند مرگ را به حیات متصل کند تا بتواند میراث گذشتگان را به آیندگان منتقل سازد. انتقال میراث نه از حیث صرفاً به اصطلاح نوستالژیک آن ، بلکه به خاطر احترام به آنچه موجودی با اتلاق واژه انسان در طی زمانی که بر او گذشته از خود به جای گذاشته است. میراثی که چه بسا اعتقادات و فلسفه حضور ایشان را در لوای فرهنگ ها و قومیت ها و موقعیت های جغرافیایی مختلف ترجمان نموده است. از این حیث است که در مرمت بافت شهری میبایست از هرگونه سیاست گذاری سخنورانه تحت واژه های شهرسازی مدرن، کمک به رشد اقتصادی، احیای بافت فرسوده و مواجهه با افزایش جمعیت حذر کرده و ضمن اجازه ورود زندگی عصر حاضر و جلوگیری از قطع جریان زمان با یادآوری بهترین واژه مصطلح به باز زنده سازی بافت شهری پرداخت. *کارشناس ارشد مرمت و احیای بناها و بافت های تاریخی
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :