ذوق زده به بازار نروید
گروه بازار ساختمان: هر چند بارها و بارها شنیده ایم که هیجان اساس حرکت بیشتر سرمایه گذاران حقیقی در بازارهای مالی و موازی است اما سال قبل باز هم شاهد بودیم در بازه زمانی که شاهد رشد شاخص بورس سهام هستیم بسیاری شتابان و برای کسب سود بیشتر وارد بازار سرمایه شدند و بدون کمترین توجهی اقدام به انتخاب سخت ترین روش کسب سود در بازار سهام کردند. این قبیل اشخاص که به دلیل فقدان آگاهی کافی و دانش اندک از ریسک گریزها میباشند به محض شنیدن سود در یک بازار به سرعت وارد آن شده و سرمایه خود و گاه دیگران را به آن بازار گسیل میکنند. سال 90 بازار طلا و مسکن، سال 91 بازار ارز و مواد اولیه، سال 92 عمدتاً بازار سرمایه مورد هجوم آنها بود. در بحث سودآوری و حتی بازدهی بازارهای مالی و موازی باید به این سؤال پرداخت که چگونه میتوان در دنیای آشفته سود و زیان به مسیری یا روشی قابل اطمینان رسید. اگر این نوشتار را بخوانید هم در گذشته و هم در ماه های پر از تغییرات آینده میتوانید از سرمایه خود بهره ببرید و فریب وسوسه های خود خواسته را نخورید. اهمیت ماجرا از این قرار است که بعد از اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها ،نهاده های تولید به ویژه انرژی گران میشود و بیشتر شرکت ها نیز قیمت محصولات خود را افزایش داده و رشد قیمت سهام و افزایش میزان پیش بینی EPS (سود هر سهم) را مطرح خواهند کرد. نکته ای جالب برای آنانکه به دنبال سود هستند در همین راستا یکی از شرکت ها به فرض گران شدن قیمت نوعی محصول در آینده بازار ایران اقدام به پیش بینی سود خود در سال 93 کرد و این چنین آن را اعلام نمود: سود قطعی 1104 ریال در سال منتهی به اسفند 1392 و پیش بینی سود 1405 ریال در سال منتهی به اسفند 1393 حدود 30 تومان به ازای هر سهم که البته این 30 تومان را باید به تعداد سهام آن شرکت مثلاً در ارقام چند میلیاردی ضرب کرد.نگاهی از درون به بازار در سال قبل نیز همین اتفاق روی داد و اشخاص حقیقی اغلب سخت ترین روش کسب سود در بورس را که به نوسان گیری مشهور است انتخاب کرده و اقدام به خرید سهام شرکت ها کردند بدون آنکه کمی تحقیق کنند که این کار تا چه اندازه صحیح است و آیا بزرگان و خبرگان بازار سرمایه خود به این اقدام مبادرت میکنند یا خیر؟ کاری که نیاز به مهارتی بسیار بالا دارد و کمتر کارشناسی است که آن را خود تجربه کند چه رسد به آنکه آن را به همین آسانی توصیه نماید. نتیجه آن شد که با توقف سیر صعود شاخص بورس بدون آنکه آیتم خاصی در اقتصاد تغییر کرده باشد همان اشخاص زیان کرده و از بازار سرمایه خارج شدند اما بدون سرمایه ای که آورده بودند. آنها سرمایه خود را تقدیم همان اشخاصی کردند که تصور دور زدن شان را داشتند. داستان از این قرار بود که ارزش سهام بسیاری از شرکت های حاضر در بورس سهام که خود از بزرگ ترین شرکت های تولیدی کشور در نوع خود میباشند به دلیل افزایش نرخ تسعیر ارز ارتقاء یافت. چه آنها که قابلیت صادرات داشتند و میتوانستند از سود رو به صعود فروش محصولات خود به کشورهای دیگر بهره ببرند و چه شرکت هایی که به لحاظ ارزش جایگزینی قیمت سهام شان بالا رفته بود. تا اینجا نه عیبی دارد و نه مشکلی و کسی هم نمیتواند شرکتی را به دلیل رشد ارزش جایگزین اش بد بداند. اما همین دو مورد کافی بود تا شاخص را مدتی بالا ببرد تا حرکتی شتابان نقدینگی سرگردان وارد بازار سرمایه شود. عرصه سیمرغ و جولانگاه .....ارزش جایگزینی به یک معنا به میزان ارزش سرمایه ای بر می گردد که برای راه اندازی شرکتی مشابه از ابتدا نیاز است. برای مثال اگر شرکتی برای خرید سوله و تجهیزات و ماشین آلات قبل از رشد نرخ ارز به مبلغی نیاز داشت اکنون چند برابر همان مبلغ را باید بپردازد. به بیان دیگر رشد نرخ ارز غیر از بخشی که به سود ناشی از صادرات برمیگشت به گران تر شدن واردات یا اصولاً عدم امکان واردات ماشین آلات مشابه یک شرکت تولیدکننده بر میگشت؛ دلیلی قاطع برای رشد ارزش سهام خود بدون ارتباط با میزان سودآوری ناشی از فروش محصولات شرکت. دقیقاً به همین دلیل هم آنانکه دارای اطلاع کافی از بورس بودند این رشد را موقت میدانستند. اما چرا چند ماه طول کشید؟ هر چه شاخص بیشتر رشد میکرد اشخاص بیشتری نیز به سمت آن میآمدند و سرمایه های بیشتری برای نیل به سود در این خوان پر بهره ریخته میشد. همین تزریق هر چه بیشتر سرمایه های اشخاص حقیقی یا همان مردمان عادی که البته همه اقشار جامعه غیر از خبرگان سرمایه گذاری و اقتصاد را شامل میشد، توانست چراغ رشد شاخص را روشن نگه دارد. همه به تصور اینکه بورس رشدی افسانه ای دارد وارد این بازار میشدند و حتی برای جانماندن از یکدیگر سبقت هم میگرفتند. حتی برخی، خانه های مازاد بر نیازی را که به رویکرد سرمایه ای خریداری و نگه داشته بودند میفروختند تا سهام بخرند و از بازار راکد مسکن به سمت بازار پر رونق و جذاب بورس نقل مکان نمایند، اما کدام کارشناسی گفته است که تنها عامل تعیین کننده بورس شاخص مرکزی است؟ شنیدند و گوش نکردندشاید شنیده باشید آنان که به نوسان گیری همت گمارده اند در زمان کاهش شاخص مرکزی سهام میخرند و در زمان رشد شاخص اقدام به فروش آن میکنند و به این صورت از فروش با قیمت بیشتر سهامی که با قیمت پایین خریده بودند سود میبرند؛ نکته ای که هیجانیهای بازار به دلیل عدم آگاهی یا حرکت عجولانه فراموش کردند. در نهایت سرمایه شان صید کسانی شد که میخواستند شکارشان کنند. صید میشوید اگر شکار کنیدشاید بد هم نشده باشد؛ سیل مخربی که بازارهایی مانند مسکن ، ارز و مواد اولیه مانند پتروشیمی و فولاد را در هم میکوبد در بازار سرمایه آرام گرفت. چه خوب شد آنان که سرمایه های بادآورده ای داشتند سرمایه خود را از دست دادند و آنان هم که با مال خود اینگونه بد رفتار کردند نیز حال درس خوبی از شکست در سرمایه گذاری خود گرفتند. درسی که به آنان آموخت اولاً در هیجان تصمیم نگیرند چه رسد به آنکه سرمایه گذاری کنند ،ضمن اینکه ابتدا برای هر کاری به مطالعه یا حداقل مشاوره بپردازند. چه خوب شدچه درسی میتوان از اتفاقات چند سال اخیر گرفت و آن را بعد از هدفمندی لحاظ کرد. حقیقت این است که هر سرمایه گذاری ، حقیقی باشد یا حقوقی تنها در دو قالب میگنجد؛ ریسک پذیر و ریسک گریز. ریسک گریزها اشخاصی هستند که یا خرده سرمایه ای دارند که نمیخواهند روی آن ریسک کنند یا میدانند که تصور درستی از آینده بازارها ندارند و نمیتوانند در عرصه اقتصاد جولان دهند.مردمان عادی که از آنها با عنوان اشخاص حقیقی یاد میکنیم در صورتی که قصد ورود به بازارهای مالی را دارند بهتر است از ابزارهای مالی مانند صندوق های سرمایه گذاری، اوراق مشارکت ، قرضه و اجاره استفاده کنند و هرگز به صورت مستقیم اقدام به خرید سهام شرکت ها نکنند. این جمله را به نوع دیگری نیز میتوان بیان کرد؛ به جای آنکه مسکن، طلا یا شرکت های تولیدی را انتخاب کنید واحدهایی از صندوق هایی را بخرید که بر آن بازارها اشراف دارند. خوشبختانه در بازار سرمایه ایران، صندوق های سرمایه گذاری وجود دارند که بازگشت اصل سرمایه را با ضمانت مورد تأیید سازمان بورس تضمین میکنند. ضمن اینکه برخی از همین صندوق ها سود را نیز تضمین میکنند.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :