ترجمه وارداتی شهرسازی ایرانی
* فضاها و حجم هایی که با اعتبار و نام معماری یا شهرسازی شکل میگیرند، برگرفته و متأثر از فرهنگ و اعتقادات و ایدئولوژی مردمانی است که در موقعیت های مختلف جغرافیایی و تاریخی منحصر شکل گرفته اند. درحالیکه فرم قالب در معماری ایرانی، درون گرایی و پرهیز از تظاهرات خارجی است، خانه های حیاط دار بدون دیوار که تنها به واسطه فضاهای سبز کم قامت (با چشم پوشی از وضعیت آب و هوایی) محدود میگردند، فضای واحدی را در نظر عابر شهر اروپایی به تصویر میکشند و همگان را در حظ بصری از آن شریک میکند. در مقابل رعایت حریم و محدودیت های فرهنگی و مذهبی خانواده های ایرانی، بالکن های شکل گرفته غربی، بدون نگرانی برای محفوظ ماندن از نگاه عموم، به نوبه خود نوعی از فضاهای اشتراکی را ایجاد کرده که مالک هر واحد آپارتمانی علاوه بر کاربرد خصوصی، منظری از آن را در اختیار شهروندان گذاشته و در آرایش این اندام و فضای معماری برای دید عمومی کوشش میکند. نتیجه این برخورد، ایجاد فضاهای سبز عمودی و تزئین نما به واسطه ابزارهای کوچک تزئینی بوده و بار دیگر نگاه عموم را در لذت از زیبایی بصری دعوت مینماید. در این نگاه مالکیت خصوصی محدود به فضاهای شخصی داخلی است و بخش قابل رویت بنا به شهر تعلق دارد. محوطه های سبز عمومی در مجتمع های آپارتمانی با هر اندازه از ابعاد، فضاهای عمومی امن دیگری است که محل تردد و بازی کودکان، ملاقات های دوستانه و امکان گذراندن یک روز تعطیل را در کنار خانواده و همسایگان فراهم میآورد. اینچنین است که به واسطه معماری، فضای عمومی به اعتبار فرهنگ یک ملت تعریف میشود و شکل میگیرد. در مقایسه با آنچه به اختصار گذشت، فرهنگ غالب ما در شهر امروزی امکان استفاده از فضاهای عمومی را به حداقل رسانده است. به دور از هرگونه جانبداری و با احترام و توجه به پیشینه ای که در معماری فضاهای عمومی در شهرهای ایرانی ( به عنوان مثال آب انبارها، حمام ها، باغات و...) شکل گرفته، به نظر میرسد ترجمه وارداتی از معماری اروپا در شهرسازی ایرانی ـ اسلامی ما، در حال حاضر دوگانگی و بیگانگی را در ساختار شهری و شهروندی، بیش از پیش رایج کرده و در نهایت بسیاری از فضاهای معماری و شهری استقراضی را به حداقل استفاده کاربردی، الحاقات نچسب، تفاخرات ساده لوحانه و... و نهایتاً حذف و تغییر شکل غیراصولی آن تنزل داده است. از آنجا که با ازدیاد جمعیت و به واسطه تفکر التقاطی از معماری بیگانه، تراکم شهری به سمت ارتفاع و آپارتمان سازی سوق داده شده، دیگر امکان دست و دلبازی معمار در خلق حیاط های اندرونی خصوصی با دیوارهای بلند و محصور و البته کاربری کاملاً خانوادگی، محدودشده تا جایی که در طراحی معماری دلیلی برای صرف فضاها برای استفاده عمومی دیده نمیشود. آدمی خود را برترین موجود هستی میداند با آرزوهای شخصی و قومی و نکته حائز اهمیت برای طراح و خالق معماری درک و لمس و آشنایی کامل با بستری است که این مردم در آن شکل گرفته و به زعم خود به بلوغ رسیده اند. به عنوان مثال؛ خالق فضا در سرزمین شرق ـ اسلامی باید به تفاوت تصور مردمانش از ساختار و نظام هستی با مردمانی از سرزمینی دیگر واقف باشد. عدم آگاهی به چنین تفاوت هایی، طرح را به مسیری سوق خواهد داد که مثال بارز آن در ساختار معماری و شهرسازی امروز ما به روشنی هویداست. پیراهنی که با هزار درز و وصله به تنی دیگر قواره بیقواره میشود. اگرچه محدودیت های فرهنگی و هنری (که در طول تاریخ ابزار ماندگاری قوم ها و ملیت ها بوده اند) به اقتضای شرایط روز، عرصه های متفاوتی نظیر مجسمه سازی، تئاتر، نقاشی، موسیقی و ... را متأثر و منزوی ساخته، لکن معماری به ضرورت نیاز زندگی روزانه نمیتواند معزول و عزلت نشین باشد. به هر حال ساختمان ها ساخته میشوند، شهرها شکل میگیرند و شهروندان امروزی خود را در هجمه احجام ناموزون و در شهری دریده شده از ازدحام، آشفته حال و سرگردان میکنند. بی آنکه کسی بداند سر رشته این همه ناسازگاری در بد حالی معماری است. به این ترتیب معمار امروز شهر ما با آموخته های فرهنگی خود باید بداند در شهر او بالکن یا تراس یا به نوعی ایوان مفهوم خود را به تدریج از جنوب به شمال شهر از دست داده است. باید بداند فضای سبز برای سازنده و مالک یعنی هدر دادن ملک برای ایجاد فضایی که در آپارتمان های مرکز شهر، محل خرت و پرت های بلااستفاده و به اصطلاحی زباله دونی و گاه سبب دعوای همسایگی خواهد شد. او باید بداند در شهری طراحی میکند که مردم به دو گروه با دو سطح اجتماعی مختلف تقسیم میشوند؛ مردان و زنان، بنابراین باید پنجره ها را به حداقل رساند. فضاهای عمومی را تفکیک کرد و از نگاه کنجکاو همسایه در پشت واژه مشرفیت عبور کرد. باید بداند اندام های معماری، مصالح، فرم ها، رنگ ها، کاربریها، همزیستیها و... چگونه تنها در زادگاه فرهنگی خود و در شرایطی همسو کاربرد دارند و در اتمسفری متفاوت به عاملی مخل و آزاردهنده تبدیل میشوند. باید بداند (در عین حالی که وظیفه ارتقای سطح ادراکات سالم همگانی را به عهده دارد) تا کجا باید همگام پذیرش و باورهای عمومی باشد و در کجا افق های تازه تری را نمایش بدهد. *کارشناس ارشد مرمت بناها و بافت های تاریخی
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :