زیر ساخت های تکمیل مثلث مدیریت مصرف
گروه تأسیسات: گفته میشود ایران جزو پرمصرف ترین کشورهای جهان است. عجیب است اما حقیقت دارد که مصرف سوخت کشوری با 77 میلیون جمعیت از کل اتحادیه اروپا بیشتر است. به گفته مسئولان سرانه مصرف انرژی هر ایرانی بیست برابر یک چینی و ده برابر یک اروپایی است. در مورد آب و برق وضعیت به این وخامت نیست ولی مصرف در این حوزه ها نیز بسیار بالاست؛ سرانه مصرف آب هر ایرانی دو برابر و مصرف سرانه برق هر ایرانی سه برابر متوسط جهانی است. شرایط به گونه ای است که فتح الله امی، معاون سازمان محیط زیست و به نقل از بانک جهانی گفت: « خسارت مصرف بالای انرژی در سال 2001 برابر 7.1 میلیارد دلار برآورد شده است، این رقم در سال 2004 به 7.8 میلیارد، در سال 2006 به 8 میلیارد و در سال 2009 حدود 10.3 میلیارد بوده است و اگر همین گونه پیش رویم خسارتی که از این راه به محیط زیست وارد میکنیم به 19.2 میلیارد دلار بالغ خواهد شد.» این است که شاهدیم سفره های آب زیرزمینی به دلیل حفر زیاد چاه ها و از میان رفتن منبع عظیم آب زیرزمینی در حال خشکیدن است که ناگوارترین نشانه آن خشک شدن دریاچه ارومیه است . البته دریاچه ها و رودهایی دیگری هم هستند که در این سرزمین نیمه خشک جریان داشتند و بیم آن میرود که در آینده ای نه چندان دور دیگر حتی امیدی به بازگرداندن و احیای آنها نباشد. آن هم در سرزمینی که زمانی با باغ هایش شناخته میشد. در میان راهکارها و پیشنهادهایی که دلسوزان ایران میدهند و مسئولان بر آن تأکید دارند ، استفاده از ترکیب مدیریت مصرف است. در این نوشتار به چیستی مدیریت مصرف میپردازیم. آیا واژه ای است جایگزین برای مصرف بهینه و یا اینکه مفهومی پیچیده تر است و به اصولی میپردازد که نیاز به برنامه ریزی برای حل معضلی معین دارد. مدیریت مصرف چیست؟ در سطوری که در سامانه مدیریت مصرف شرکت توانیر و همچنین صفحه مربوط به مدیریت مصرف شرکت آبفا و سازمان بهره وری مصرف انرژی آمده، سخن از برنامه ها، طرح ها، استراتژی ها و راهبردهای بسیار است. واژه هایی که معمولاً در رجوع به برنامه ای مدون و اصولی مورد استفاده قرار میگیرند. در جایی میخوانیم که «مدیریت مصرف مجموعه ای از روش ها و راهبردهاست که به منظور بهینه سازی مصرف انرژی به کار گرفته میشود.» این مفهوم در برگیرنده همه اشکال و انواع انرژی است. بدیهی است وقتی از راهبردها و راهکارهای مدیریتی صحبت میشود در هر حوزه نیاز به متخصصان و کارشناسانی است که خلاقانه پیشنهادات خود را طراحی کرده، به بحث بگذارند و دست آخر عملی کنند. حوزه برق، گاز، نفت و یا آب هر کدام راهکارها و راهبردهای ویژه خود را میطلبد اما آنچه در هر سه این حوزه ها مشترک است زیرساخت فرهنگی و فکری است که تنها با همراهی مردم محقق خواهد شد. چرا که بدون همراهی حوزه عمومی هر گونه فعالیتی آب در هاون کوبیدن است. دوران «مدیریت های از بالا» سال هاست که به سر آمده و تجربه تاریخی ایران این موضوع را بیشتر از هر جای دیگری نشان میدهد. فرهنگ اصل است متأسفانه در پروژه هایی اجرایی که تا مدت ها اجرا میشد مطالعات اجتماعی یا اصولاً اجرا نمیشد و یا در حاشیه قرار داشت. امروز نیز با اینکه این مطالعات در چارچوب سازمانی پروژه های عمدتاً بزرگ، دولتی و با گستره منطقه ای و ملی تعریف شده است اما آنچنان که باید جدی گرفته نمیشود. در نگاه مدیران ما رابطه مستقیمی میان پروژه های فنی و مهندسی و مطالعات اجتماعی نمیتوان برقرار کرد. مطالعات اجتماعی در مورد بالا بردن بهره وری و اصلاح الگوی مصرف خانوارهای ایرانی و عمل به مطالعات ساختار یافته و علمی حلقه گمشده ای است که سطح مدیریتی کشور به خوبی عیان است. البته قبول چنین امر مهمی در جامعه ای که حتی مسئولان فرهنگی آن نگاه مهندسی دارند، مشکل مینماید. گرچه مسئولان دولتی در مورد مدیریت مصرف کم و بیش به این نتیجه مهم دست یافته اند که به دلیل ارتباط مستقیمی که مصرف با انسان دارد به ناچار باید از علم اجتماعی استفاده کنند. واقعیت این است که در 40 سال گذشته و از افزایش ناگهانی قیمت نفت در ایران در سال 1353 فرهنگ مصرف همچون یک ارزش خود را عرضه کرد؛ ارزشی که توسط قشر ثروتمند به قشر متوسط و فقیر جامعه نیز تحمیل شد. به گفته یکی از مدیران شرکت نفت آن سال ها «دیگر از مردم زحمت کشی که میشناختم اثری نبود و جایش را مردمی گرفته بودند که تنها دوست داشتند مصرف کنند.» مصرف نمایشی که خود را در لوسترها، روشنایی زیاد خانه ها، استخرهای خصوصی، ماشین های شخصی- نه هر خانواده یک ماشین بلکه حتی در بعضی از خانوارهای هر فرد یک ماشین دارد -موجب شد شهروند زحمت کش ایرانی جای خود را به شهروند طلبکار از دولت بدهد و دولت از نهادی همچون تجلی اراده ملت جای خود را به نهادی که ثروت از زمین درمیآورد و خدمت به مردم- آن هم نه در روندی منطقی بلکه یا با رانت یا با یارانه- بدهد. به این ترتیب است که نخستین وظیفه خطیر مدیریت مصرف، بازگشت ارزش کار به جایگاه واقعی خود و باز تعریفی از ثروت ملی است. در این میان وظیفه رسانه ای بسیار خطیر است. امروز کمتر کسی است که در روز یکبار با تلویزیون، مطبوعات، رادیو و اینترنت برخورد نداشته باشد. دامنه رسانه ای اکنون چنان فراگیر است که نقد اسراف از بعد اخلاقی همچون به یک گفتمان ملی بدل شود. امری که از نظر رسانه ای بارها در کشور و در لحظات حساس تجربه شده است. در این میان رسانه ملی و رسانه های فراگیر حقیقتاً با تبلیغ ضعیف و برنامه های سطحی، کم کاری کرده اند. سه گانه تولید، توزیع و مصرف در مدیریت مصرف تنها نباید به نیمه سوم معادله که مصرف باشد، نگریست . البته آن هم اهمیت خاص خود را دارد. در قسمت تولید انرژی هر کدام از خدمات سه گانه جایگاه متفاوتی دارند. تولید آب با توجه به تجهیزات و سدهایی که وجود دارد از سه منبع اساسی آب های سطحی، آب های زیرزمینی، و بارندگی تغذیه میشود. متأسفانه بیتدبیری باعث شد که به دلیل حفر چاه های قانونی و غیرقانونی غیر کارشناسی شده دست ما از دامان آب های زیرزمینی کوتاه شود و بسیاری از سفره های آب زیرزمینی کشور خشک شوند. عدم سرمایه گذاریهای بهینه نیز باعث شده تا نتوانیم از منبع آب های سطحی به خوبی بهره مند شویم. این است که در فصول خشک سال تنها دست به دامان همان اندک آب باقیمانده زیرزمینی و بارندگیهای احتمالی هستیم. جز این در انتقال آب از سدها و منابع به مراکز پخش که بیشتر مراکز مسکونی و شهرها هستند، دچار گرفتاری هستیم و بسیاری از حجم آب در راه انتقال تلف میشود. رشد بیرویه شهرها به ویژه کلانشهرهای کشور که در مناطق خشک مرکزی قرار گرفته اند با بار عظیم جمعیتی که پاسخگوی طبیعت این مناطق نیستند باعث شده دورنمای مناسبی پیش بینی نشود. وضعیت صنعت برق نیز چندان متفاوت نیست. برنامه ریزیهای اشتباه و دوری مراکز تولید و نیروگاه ها از مراکز توزیع و عدم سرمایه گذاری روی انرژیهای نو، قدیمی بودن نیروگاه ها و استفاده اکثر نیروگاه ها از انرژی حرارتی گاز باعث شده بازده و راندمان آنها در حد پایین 50 درصد باشد. با این دورنما برای تکمیل مثلث مدیریت مصرف لازم است در بخش تولید و توزیع نیز سرمایه گذاریهای اساسی صورت پذیرد. در این مسیر راهکارهای زیادی توسط متخصصان پیشنهاد شده است. اولین روش استفاده درست و بهینه از وسایل و دستگاه های حاضر و مراقبت و نگهداری از آنها؛ گرچه این راهکار کم هزینه تر است ولی صنعت آب و برق و گاز ایران و همچنین نفت نیاز به سرمایه گذاریها دارد که تنها با ورود شرکت های خصوصی توانا و سرمایه های داخلی و بین المللی به بازدهی و راندمان بالاتر میرسد و مدیریت تولید به نحو بهتر ادا میشود. دومین روش استفاده از متخصصان مدیریت انرژی و اندازه گیری وسایل و دستگاه های مختلف کارخانه ها است. اجرای برنامه های آموزشی در خصوص کاهش انرژی و نظارت بر تغییر مصرف هر دستگاه راهکاری است لازم که همه کارخانه های تولیدکننده باید از آن بهره مند شوند. روش پرهزینه ولی اساسی که بهبود مصرف انرژی را در پی خواهد داشت تعویض دستگاه ها و به روزرسانی تکنولوژی است. برای چنین امری تنها ارتباط با شرکت های معتبر بین المللی کافی نیست. تأکید بر شرکت های دانش بنیان، تغییر رویکرد در آموزش دانشگاهی و استفاده از ایده های جوان و قرارگیری مقام استاد و دانشمند نه چون موقعیتی تشریفاتی بلکه همچون پایه ای برای رونق صنعت و علم میتواند گامی استوار باشد.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :