تحلیل فضای توسعه ترکیبی شهرها
نطریه ای جدید در علم شهرسازی با عنوانتحلیل فضایی توسعه ترکیبی کاربری ها و زوال بخش مرکزی شهر (مطالعه موردی: کلانشهر شیراز) توسط رسول فرجام مشاور دانشگاه هنر شیراز تهیه شد.نظر به اهمیت موضوع و ارتباط آن با طراحی و معماری شهرها توضیحات بیشتر را از زبان دکتر فرجام میخوانید: این نظریه در قالب رساله دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری در دانشگاه خوارزمی تهران (تربیت معلم سابق)، مورد دفاع قرار گرفت و توانست از هیئت داوران نمره 9/19عالی را کسب کرد. همچنین دکتر فرجام ، اولین رساله دکتری است که در زمینه دیدگاه جدید توسعه ترکیبی کاربریهای شهری در کشور نگاشته شده و البته جزو معدود رساله هایی است که در سطح جهانی (دست کم در ادبیات قابل دسترس) دیدگاه مذکور را از بُعد جغرافیای شهری، مورد بررسی قرار داده است. دکتر فرجام در این رابطه گفت: در این پژوهش، تحلیل متفاوتی از رفتار فضایی زوال در بخش مرکزی کلانشهرها ارائه شد، تحلیل فضایی که خودش را در قالب الگوهای متفاوتی نشان داد و شاخص های مشخصی را تولید کرد. این امر، بر اساس یک روند تحلیلی دقیق و گسترده و با استفاده از آزمون های آماری مرتبط، بررسی و مورد سنجش قرار گرفته است. وی در ادامه به نتایج اشاره کرد و اظهار داشت: وجود رابطه خطیِ منفیِ بین تغییر در ابعاد ترکیب کاربری های بخش مرکزی کلانشهر شیراز و شدت زوال در این بخش، پیروی رفتار فضایی پدیده زوال بخش مرکزی کلانشهر شیراز از یک الگوی واحد و مشخص، هم در کلیت بخش و هم در محلات آن و شناسایی و معرفی مولفه ها و شاخص های تحلیل فضایی زوال یا چرخه زوال تا کارآیی بخش مرکزی کلانشهر شیراز از جمله نتایج این پژوهش بود که مورد بحث و بررسی فراوان قرار گرفت. دکتر فرجام در خصوص نتایج این پژوهش گفت: به همین بسنده می کنم که بین متغیرهای ابعاد ترکیب کاربری های بخش مرکزی شیراز، نزدیکی به مراکز خرید، نزدیکی به مراکز خدمات، تنوع کاربری ها، دسترسی به شریان های اصلی و ارتفاع طبقات (از منظر ترکیب کاربری ها)، به ترتیب، رابطه 1 به 4.6، 6.8، 7.7، 3.3، 8 و 21 وجود دارد. به این معنی که به ازاء یک واحد رفتن به سوی متغیرهای مذکور به نسبت های فوق، از زوال بخش مرکزی کاسته میشود یا بر کارآیی آن افزوده می شود. مشاور دانشگاه هنر شیراز اضافه کرد: این نسبت ها و تاثیر هر یک از آنها در تحلیل فضایی زوال، حاکی از وجود یک الگوی فضایی است که بُردار مشخصی دارد، به این صورت که در بخش هایی از محدوده که تنوع و ترکیب کاربری ها به ابعاد دیدگاه توسعه ترکیبی کاربری ها نزدیک است، میزان زوال کمتر می شود و برعکس. فرجام همچنین گفت: بررسی ها نشان داد که الگوی فضایی زوال در بخش مرکزی شهر شیراز در قالب یک الگوی دوایر متحدالمرکز، ساخت می یابد. هرچه از مرکز به سمت پیرامون حرکت می شود، از میزان شدت کارآیی مکانی کاربری ها کاسته یا بر میزان زوال، افزوده می شود. نکته قابل توجه در این رفتار فضایی، این است که محلاتی که در مرکز خود دارای تنوع و ترکیب کاربریها در مقیاس کوچکتری هستند نیز رفتار یا مکانیزم کاملا مشابهی با کلیت بخش مرکزی دارند. دکتر رسول فرجام در ادامه سخنان خود یادآور شد: در امتداد راسته تاریخی، تجاری و مذهبی بخش مرکزی و گذرهای اصلی که از این راسته به درون محلات امتداد مییابند، میزان زوال بسیار کمتر است. یکی از اصلی ترین یافته ها، این است که راسته تاریخی، مرکز محلات و گذرهای اصلی که در مرکز و حاشیه خود کمترین زوال را دارند، اگرچه به خاطر مداخلات معاصر تا حدودی دگرگون شده اند اما به طرز باور نکردنی بر ساختار شهر کهن (صفویه، زندیه و قاجاریه) منطبق است که دلیل آن چیزی نیست جز وجود ترکیب و تنوع مناسبی از کاربری ها در این پهنه ها که با رویکرد توسعه ترکیبی کاربری ها قرابت دارند. فرجام خاطرنشان کرد: در اتباط با محور سوم یا شاخص ها و مولفه های تحلیل فضایی زوال یا چرخه کارآیی تا زوال بخش مرکزی کلانشهر شیراز، باید اشاره کرد که همه آنها با اتکا به مباحث نظری رساله و ادبیات پژوهش- شناسایی، بسط و انتخاب شده و نشان می دهند که تحلیل رفتار فضایی زوال، به چه متغیرهایی از نظر رویکرد توسعه ترکیب کاربری ها برمی گردند و تاثیرگذاری آنها در دنیای واقعی (با تاکید بر تجربه کلانشهر شیراز) چقدر است. اهمیت این موضوع برمی گردد به کمکی که آنها در بومی سازی مدل بسط یافته رساله از تحلیل فضایی زوال در بخش مرکزی شهر میکند. در تهیه این رساله نزدیک به یک هزار رفرنس مورد بررسی قرار گرفت که 400 مورد آن به طور مستقیم در تدوین آن به کار آمد، همچنین در انجام تحلیل های مورد نیاز، پایگاه اطلاعاتی با بیش از یک میلیون و 500 هزار رکورد مورد استفاده قرار گرفته است.
انتهای خبر/پیام ساختمان
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :